انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

یک- برداشت

مقدمه: آیا ما اقرار کردیم دلیل هر چه که باشد زمان آن فرا رسیده که قدم‌ها را کار کنیم؟
بیماری اعتیاد: آیا ما اقرار کردیم اعتیاد، نیرویی مخرب در زمینه‌های مختلف زندگی‌مان است؟
انکار: آیا ما اقرار کردیم که بیماری است که به ما می‌گوید "بیمار نیستیم"؟
آخر خط: آیا ما قرار کردیم که دیگر نمی‌توانیم طبیعت مشکلات‌مان را انکار کنیم؟
عجز: آیا ما اقرار کردیم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم؟
غیر قابل اداره: آیا ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم؟
بهانه،دستاویز: آیامااقرار کردیم که دستاویزمعمولادر پس فکر ماو ماورای افکارمان قرار می‌گیرد؟
تسلیم: آیا ما اقرار کردیم که بهبودی به عنوان راه حل اتفاق می افتد؟
اصول روحانی: آیا ما اقرار کردیم که به بهبودی به عنوان  یک هدیه ارزشمند نگاه خواهیم کرد؟
حرکت به جلو: آیا ما اقرار کردیم که زندگی در بهبودی چقدر غنی است؟
 
ادامه مطلب ...

یک-10

حرکت به جلو

حال که آماده رفتن به قدم دوم می شویم احتمالاً شک داریم که آیا به اندازه کافی قدم یک را خوب کار کرده ایم. آیا مطمئن هستیم که وقت حرکت به جلو رسیده؟ آیا به اندازه ای که دیگران صرف قدم یک کرده اند وقت صرف نموده ایم؟ آیا واقعاً درک و فهم کاملی از این قدم پیدا کرده ایم؟ خیلی از ما پی برده ایم که اگر در مورد درک خود از هر قدم قبل از اینکه قدم بعدی را شروع کنیم مطلبی بنویسیم خیلی مفید خواهد بود.
ما به جایی رسیده ایم که نتایج روش زندگی خود در گذشته را دیده ایم و پذیرفته‌ایم که نیاز به روش جدیدی برای زندگی داریم  اما احتمالاً هنوز نمی توانیم درک کنیم که زندگی بهبودی چقدر غنی است . در حال حاضر ممکن است رهایی از اعتیاد فعال کفایت کند اما به زودی درک می کنیم خلایی را که توسط مواد مخدر و یا دیگر عادات وسواسی و اجباری پر می کردیم نیاز به بر طرف شدن دارد. کار کرد قدم های دیگر آن خلا را پر خواهد کرد. مرحله بعدی از سفر بهبودمان ، قدم دوم است.

ما اقرار کردیم که زندگی بهبودی چقدر غنی است .
 
ادامه مطلب ...

یک-9

اصول روحانی
درقدم یک، ما به صداقت، روشن بینی، تمایل، فروتنی و پذیرش می پردازیم. تمرین اصل صداقت از طریق اعتراف به اعتیادمان در قدم یک شروع می شود. تمرین اصل صداقت از طریق اعتراف به اعتیادمان در قدم یک شروع می‌شود و با تمرین صداقت در مسائل روزمره ادامه پیدا می کند . وقتی که درجلسه می گوئیم که "من معتاد" هستم به احتمال زیاد اولین حقیقت صادقانه است که بعد از مدت ها به زبان آورده‌ایم. از آنجا شروع می کنیم تا بتوانیم با خودمان و نهایتاً از این طریق با دیگران صادق باشیم . تمرین اصل روشن بینی در قدم یک بدین شکل است که ما باور کنیم ممکن است راه دیگری نیز برای زندگی وجود داشته باشد و تمایل نشان دهیم که آن را آزمایش کنیم. مهم نیست که ما اطلاعات کاملی راجع به این نوع زندگی نداریم  یا اینکه این راه ممکن است کاملاً با هرچیزی که ما قبلاً شنیده ایم فرق داشته باشد این مهم است که ما دیگر خودمان یا افکارمان محدود نسازیم. بعضی مواقع ممکن است حرف هایی از طرف اعضای NA  بشنویم که به نظر ما احمقانه بیاید حرف هایی مثل ((تسلیم شو تا پیروز شوی)) یا پیشنهاد دعا کردن برای کسی که از او رنجش ونفرت داریم. وقتی چیزهایی که هنوز امتحان نکرده‌ایم مردود نمی‌شماریم روشن بینی خود را نشان می‌دهیم .اصل تمایل نهفته در قدم یک را می‌توان به راه های مختلف تمرین کرد. ما وقتی که تازه شروع می کنیم تا به بهبودی فکر کنیم، خیلی از ما واقعاً اعتقاد نداریم که بهبودی برای مانیز امکان دارد یا اینکه اصلا نمی توانیم درک کنیم عملکرد آن چگونه است اما در هر صورت قدم یک را آغاز می نماییم. این اولین تجربه ما در رابطه با تمایل خواهد بود. اقدام به انجام هر کاری که به بهبودی ما کمک کند نشانگر تمایل است. مانند: زود به جلسه رفتن و تا آخر وقت در آن ماندن، کمک به چیدن اتاق جلسات، شماره تلفن دیگر اعضا را درخواست کردن و تماس گرفتن با آنها. اصل فروتنی در قدم یک، نقش محوری دارد، بیشتر از همه در تسلیم شدن ما شکوفا می شود. فروتنی به راحتی و بیشتر از همه در پذیرش اینکه ما چه کسی هستیم بروز می کند. نه بد تر و نه بهتر ازآن چه که زمان مصرف فکر می کردیم، فقط یک انسان. جهت تمرین اصل پذیرش ما باید بیشتر از اینکه فقط اقرار کنیم که معتاد هستیم از خود مایه بگذاریم. وقتی که اعتیاد خود را می پذریم تغییری ژرف و عمیق را در درون خود حس خواهیم کرد که توسط احساس امید فزاینده همراه می شود همچنین به ما احساس آرامش و صلح دست می دهد. با  اعتیاد و بهبودی و نیز همینطور با مفهومی که در این دو واقعیت در زندگی ما پیدا خواهند کرد روبرو و آشنا می‌شویم از آینده ای که همراه با شرکت در جلسات، تماس با راهنما و کارکرد قدم ها خواهد بود بیم و ترسی نخواهیم داشت به جای آن به بهبودی به عنوان  یک هدیه ارزشمند نگاه خواهیم کرد، و کار هایی که به بهبودی مربوط است بی دردسر مانند سایر عادات زندگی می پذیریم.

ما اقرار کردیم که به بهبودی به عنوان  یک هدیه ارزشمند نگاه خواهیم کرد.
 
ادامه مطلب ...

یک-8

تسلیم

تفاوت بزرگی بین قبول کردن و تسلیم شدن وجود دارد. قبول کردن، احساسی است که وقتی فهمیدیم معتاد هستیم به ما دست می‌دهد در زمانی که بهبودی را به عنوان راه حل مشکلمان نپذیرفه ایم.خیلی از ما مدت ها قبل از اینکه به معتادان گمنام بپیوندیم خود را در این مرحله یافته بودیم. احتمالاً فکر می کردیم سرنوشت ما این است که معتاد باشیم و باید با اعتیاد زندگی کنیم و بمیریم. ازطرف دیگر ((تسلیم)) چیزی است که برای ما بعد از پذیرفتن قدم یک به عنوان یک واقعیت و پذیرش بهبودی به عنوان راه حل اتفاق می افتد. ما دیگر نمی خواهیم به طریق گذشته زندگی کنیم. دیگر نمی‌خواهیم احساسات‌مان مانند گذشته باشد.
ما اقرار کردیم که بهبودی به عنوان راه حل اتفاق می افتد.

ادامه مطلب ...

یک-7

بهانه، دست آویز

بهانه یا دست آویز، نقاطی است که ما در برنامه خود جهت لغزش محفوظ نگه می داریم. آنها ممکن است بر پایه این فکر که ما می توانیم حداقل کنترل را برای خود حفظ کنیم ساخته شوند، مثل اینکه بگوییم: "بله من می پذیرم که دیگر نمی توانم مصرفم را کنترل کنم، ولی می توانم که مواد بفروشم؟" یا اینکه فکر کنیم می توانیم دوستی خود با کسانی که با ما مصرف بوده اند یا از آنها مواد می خریدم را حفظ کنیم یا ممکن است فکر کنیم یک رشته از اصول برنامه به درد ما نمی خورد و برای ما کاربردی ندارد یا ممکن است فکر کنیم که با یک رشته از وقایع نمی توانیم در حالی که پاک هستیم، روبرو شویم مانند یک بیماری حاد یا مرگ یکی از عزیزان و نقشه بکشیم که اگر چنین اتفاقی افتاد مصرف کنیم. یا ممکن است فکر کنیم بعد از رسیدن به هدفی خاص، یا ساختن مبلغ مشخصی پول یا بعد از چند سال پاک بودن دیگر قادر خواهیم شد تا مصرف مواد را کنترل کنیم. بهانه و دستاویز معمولاً در پس فکر ما و ماورای افکارمان قرار می گیرد و ما اغلب به طور کامل درباره آن آگاه نیستیم ضروری است که ما این بهانه و دست آویز را آشکار کنیم و آن را همین جا و همین حالا لغو کنیم.

ما اقرار کردیم که دستاویز معمولا در پس فکر ما و ماورای افکارمان قرار می‌گیرد.
 
ادامه مطلب ...

یک-6

غیر قابل اداره

قدم یک از ما می خواهد که به دو چیز اعتراف کنیم : یکی اینکه در برابر اعتیادمان عاجز هستیم  و دوم اینکه زندگیمان غیرقابل اداره گردیده است. در واقع اقرار به یکی و رد دیگری ما را تحت فشار زیادی خواهد گذاشت. غیرقابل اداره بودن زندگی‌مان شاهد و مدرکی بر عجز ماست. غیرقابل اداره بودن دو نوع دارد:، یکی ظاهری و خارجی که توسط دیگران نیز دیده می شود و دیگری درونی وشخصیتی.
غیرقابل اداره بودن خارجی و ظاهری اصولاً از طریق مسائلی مانند زندانی شدن و یا از دست دادن کار و شغل و مشکلات خانوادگی قابل شناخت است. بعضی از اعضای ما، زندان را تجربه کرده اند ، بعضی دیگر قادر به ادامه رابطه‌ای حتی برای کوتاه مدت نبوده‌اند. بعضی نیز از طرف خانواده طرد شده و از آنها خواسته شده بود که دیگر با خانواده‌شان تماس نگیرند .
غیرقابل اداره بودن درونی و شخصیتی، اغلب از طریق اعتقادات غیرواقعی و ناسالم در مورد خومان و دنیایی که در آن زندگی می کنیم و افرادی که در زندگی‌مان وجود دارند شناسایی می شود. ما ممکن است که اعتقاد داشته باشیم فرد بی ارزشی هستیم، ممکن است فکر کنیم دنیا حول محور ما می چرخد و نه اینکه ای کاش اینگونه بود بلکه در واقع باور داشته باشیم که ما مرکز جهان هستیم. ممکن است باور داشته باشیم که کار ما نیست که از خود مواظبت کنیم  بلکه دیگران باید این کار را بکنند. ممکن است فکر کنیم مسئولیت‌هایی که دیگران و افراد معمولی در زندگی قبول می کنند برای ما خیلی زیاد است. عکس العمل‌هایمان نسبت به رویدادها ممکن است افراط و تفریط باشد. عدم ثبات عاطفی اغلب راهی واضح برای شناخت غیرقابل اداره بودن درونی می‌باشد.

ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم.
 
ادامه مطلب ...

یک-5

عجز


به عنوان معتاد ما برخوردمان با کلمه عجز، متفاوت  است. بعضی ازما تشخیص می دهیم که واژه ای پیدا نمی شود که به این دقت و سادگی شرایط ما را توصیف کند ، و به عجز خود با  احساس راحتی و آرامش اعتراف می کنیم. بعضی در مقابل این واژه واکنش نشان می دهند و آن را با ضعف، ربط می دهند و عقیده دارند که نشانگر نوعی نقص شخصیتی است. درک مفهوم عجز  و اینکه اقرار به آن تاچه حد برای بهبود ما ضروری است کمک می کند تا از احساسات منفی که ممکن است درمورد مفهوم این واژه داشته باشیم رها شویم. وقتی نیروی محرک ما در زندگی خارج از کنترلمان باشد عاجز هستیم. اعتیاد ما مطمئناً شرایط چنین نیروی پیش برنده و غیرقابل کنترلی را دارد. ما نمی‌توانیم مصرف مواد یا رفتارهای اجباری خود را معتدل یا کنترل کنیم حتی وقتی که باعث می شوند چیزهایی را که برای‌مان مهم هستند از دست بدهیم و یا حتی وقتی که ادامه آن مطمئناً به صدمات فیزیکی غیرقابل جبرانی ختم خواهد شد. می بینیم کارهایی را می کنیم که اگر بخاطرهر چیز جز اعتیادمان بود امکان نداشت انجام دهیم کارهایی که وقتی بعداً به آنها فکر می کنیم از خجالت به خود می لرزیم. ممکن است حتی تصمیم بگیریم که دیگر نمی خواهیم مصرف کنیم و اینکه مصرف نخواهیم کرداما وقتی که شرایط مهیا می شود پی می بریم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم . ممکن است سعی کرده باشیم که از مصرف مواد مخدر و یا انجام رفتارهای اجباری دیگر پرهیز کنیم و حتی برای مدتی هم بدون اینکه برنامه داشته باشیم در این کار موفق شویم ولی بعداً به این نتیجه می‌رسیم که اعتیاد، درمان نشده و به تدریج ما را به جای اول‌مان برمی گرداند. برای کار کردن قدم اول ، ما نیاز داریم که عجز شخصی خودمان را عمیقاً به خودمان ثابت کنیم .


ما اقرار کردیم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم.

  ادامه مطلب ...

یک-4

آخر خط: یاس و انزوا
اعتیادمان نهایتاً ما را به جایی می رساند که دیگر نمی توانیم طبیعت مشکلاتمان را انکار کنیم. همه دروغ ها و تمام توجیه ها و تصورات باطل ما وقتی با واقعیت زندگیمان روبرو می شویم کنار می روند و تشخیص می دهیم که بدون هیچ امیدی زندگی می‌کرده‌ایم، پی می بریم که هیچ دوستی نداریم و آنقدر ارتباط‌مان با همه چیز قطع شده که فقط یک رشته روابط قلابی و تقلیدی از عشق و صمیمیت برای‌مان باقی مانده است. اگرچه ممکن است در این حال همه چیز از دست رفته به نظر بیاید، اما حقیقت این است که باید از این برهه بگذریم تا بتوانی سفر بهبودی را آغاز کنیم .

ما قرار کردیم که دیگر نمی‌توانیم طبیعت مشکلات‌مان را انکار کنیم.
 
ادامه مطلب ...

یک-3

انکار


انکار آن بخش از بیماری است که به ما می گوید "بیمار نیستیم" . وقتی مادر مرحله انکار هستیم  قادر به درک و اقعیت اعتیادمان نیستیم و سعی می کنیم تأثیرات آن را به حداقل برسانیم . دیگران را سرزنش می کنیم،  انتظارات خیلی زیادی ازخانواده ، دوستان ورؤسای خود داریم .خود را با دیگر معتادانی که اعتیاد آنها بدتر از ما بنظر می رسد مقا یسه می‌کنیم  یا ممکن است یک نوع مواد خاص را سرزنش کنیم . اگر مدتی است که از مصرف پرهیز کرده‌ایم ممکن است که شکل فعلی بروز اعتیادمان را با زمان مصرف خود مقایسه کنیم  و توجیه نمائیم که امروز هیچ چیز امکان ندارد به بدی آ ن زمان‌ها باشد. یکی از آسان‌ترین راه‌ها برای اینکه تشخیص دهیم که آیا در مرحله ی انکار هستیم این است که ببینیم آیا دلایل بظاهرموجه ولی غیر واقعی برای رفتارهایمان می آوریم یا نه.


ما اقرار کردیم که بیماری است که به ما می‌گوید "بیمار نیستیم"

 

ادامه مطلب ...

یک-2

بیماری اعتیاد


چیزی که ما را معتاد کرده بیماری اعتیاد است نه مواد مخدر و نه رفتار های ما، بلکه فقط بیماری ما  است. چیزی در درون ما باعث می شود که نتوانیم مصرف مواد مخدر را کنترل کنیم. همین "چیز" خاص، ما را مستعد می‌کند که در دیگر مراحل زندگی از روی وسوسه و اجبار عمل نماییم. چه زمانی می توانیم بگوییم که بیماری ما فعال است؟ وقتی که در دام وسوسه، اجبار، عادات خودمحورانه و چرخه بی پایانی که ما را به جایی جز فساد جسمی، روانی، روحانی و احساسی نمی رساند گرفتار می شویم.
اعتیاد ما می تواند به طرق مختلف بروز کند. وقتی که در معتادان گمنام تازه وارد هستیم، مشکل ما حتماً مواد مخدر است اما پس از مدتی پی می‌بریم که اعتیاد، نیرویی مخرب در زمینه های مختلف زندگی‌مان است.


ما اقرار کردیم اعتیاد، نیرویی مخرب در زمینه‌های مختلف زندگی‌مان است.

 

ادامه مطلب ...