انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

یک-5

عجز


به عنوان معتاد ما برخوردمان با کلمه عجز، متفاوت  است. بعضی ازما تشخیص می دهیم که واژه ای پیدا نمی شود که به این دقت و سادگی شرایط ما را توصیف کند ، و به عجز خود با  احساس راحتی و آرامش اعتراف می کنیم. بعضی در مقابل این واژه واکنش نشان می دهند و آن را با ضعف، ربط می دهند و عقیده دارند که نشانگر نوعی نقص شخصیتی است. درک مفهوم عجز  و اینکه اقرار به آن تاچه حد برای بهبود ما ضروری است کمک می کند تا از احساسات منفی که ممکن است درمورد مفهوم این واژه داشته باشیم رها شویم. وقتی نیروی محرک ما در زندگی خارج از کنترلمان باشد عاجز هستیم. اعتیاد ما مطمئناً شرایط چنین نیروی پیش برنده و غیرقابل کنترلی را دارد. ما نمی‌توانیم مصرف مواد یا رفتارهای اجباری خود را معتدل یا کنترل کنیم حتی وقتی که باعث می شوند چیزهایی را که برای‌مان مهم هستند از دست بدهیم و یا حتی وقتی که ادامه آن مطمئناً به صدمات فیزیکی غیرقابل جبرانی ختم خواهد شد. می بینیم کارهایی را می کنیم که اگر بخاطرهر چیز جز اعتیادمان بود امکان نداشت انجام دهیم کارهایی که وقتی بعداً به آنها فکر می کنیم از خجالت به خود می لرزیم. ممکن است حتی تصمیم بگیریم که دیگر نمی خواهیم مصرف کنیم و اینکه مصرف نخواهیم کرداما وقتی که شرایط مهیا می شود پی می بریم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم . ممکن است سعی کرده باشیم که از مصرف مواد مخدر و یا انجام رفتارهای اجباری دیگر پرهیز کنیم و حتی برای مدتی هم بدون اینکه برنامه داشته باشیم در این کار موفق شویم ولی بعداً به این نتیجه می‌رسیم که اعتیاد، درمان نشده و به تدریج ما را به جای اول‌مان برمی گرداند. برای کار کردن قدم اول ، ما نیاز داریم که عجز شخصی خودمان را عمیقاً به خودمان ثابت کنیم .


ما اقرار کردیم که به سادگی قادر به قطع مصرف نیستیم.

 


امروز هم باز مصرف کننده هستیم ولی طریق مصرف ما عوض شده است.ما اگر به سادگی می توانستیم قطع مصرف کنیم آن وقت نمی رفتیم لغزش بکنیم.
قبلاً به این نتیجه رسیده بودیم که ما باید برویم پاک بشویم ولی امروز به این نتیجه رسیده ایم که ما باید بدنبال بهبودی برویم.
چه فکر کنیم و چه فکر نکنیم،هیچ غلطی را نمی توانیم بکنیم.
الان ما،یک چیزی را می گوئیم ولی فقط خودمان می دانیم که به ما چه ها گذشت.انسانهایی که شرایط بر روی آنها اثر نمی گذارد انسانهای موفقی می شوند.
ما همه به خودمان می گفتیم که به سادگی می توانیم قطع مصرف بکنیم ولی اینگونه نبود.همه مغز ما می داند که نمی شود ولی به خودمان می گوئیم که می شود.
چیزی را که خودمان قبول نداریم را بگوئیم کسی هم قبول نمی کند ولی یک چیز غلط را اگر هم خودمان قبول کنیم دیگران هم قبول می کنند.
یا باید از راه بدبختی برویم ترک کنیم و یا باید که اقرار کنیم.
ما دقیقاً این جوری فکر می کردیم و چوب آن را هم خوردیم.دیدیم که واقعاً به سادگی نمی شود.
اینکه می گویند لغزش به یکباره اتفاق نمی افتد واقعاً به یکباره اتفاق نمی افتد.گفتند که آن یک دفعه را بزن و آن یک دفعه را بزن،شد...
صد تا راه هست که ما می دانیم غلط است ولی باز می گردیم دنبال یک راه در رو.
ما،چند بار ترک داشتیم و دفعه قبلی که ترک کردیم بدون برنامه بود.
ما اصلاً نفهمیدیم که چه جوری شد زرورق را گرفتیم دست مان.ما اصلاً نمی دانستیم که چی به چی است و هر کسی که یک چیزی را می گفت سریع می رفتیم می چسبیدیم به او.
این سادگی سادگی،سالها طول کشید که ما به لطف خدا آمدیم.
ترس بجز اینکه آسیب برساند چیز دیگری را ندارد و ما،چیزی به اسم ترس خوب را نداریم.ترس از فردا،نه تنها کمک نمی کند بلکه یک مشکلی را هم به مشکلات ما اضافه می کند و جلو کار را هم می گیرد.
سوال را وقتی که دقیقاً می فهمیم جواب هم همان جا است.
امروز،فردای دیروز است و اگر ما،دیروز را خوب زندگی کرده باشیم امروز می شود و امروزمان را هم اگر خوب زندگی بکنیم فردا می شود.زمان،ما را بازی می دهد.تنها چیزی را که ما داریم همین الان است و هیچ چیز دیگری را ما نداریم.فردا،توهم ما است و زندگی همین الان است.
لحظه،حرکت رو به جلو است ولی ما می خواهیم که در عمق،حرکت بکنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد