انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

سه-8

برداشت
مقدمه: آیا من تصمیم گرفتیم که مسیرمان را عوض کنیم.
تصمیم‌گیری:
آیا من تصمیم گرفتیم که  اقدام و عمل نیز مورد نیاز است.
اراده شخصی : آیا من تصمیم گرفتم پاک بمانم.
خداوند:
آیا من  تصمیم گرفتیم که بنوعی با این نیروی برتر ارتباط داشته باشیم.
سپردن: آیا من تصمیم گرفتیم که به نیروی برتر خود اعتماد کنیم.
اصول روحانی: آیا من تصمیم گرفتیم که از تجربه دردهای غیر لازم اجتناب کنیم.
حرکت به جلو:آیا من تصمیم گرفتیم که دنیا بدون دخالت ما هم به کار خود ادامه خواهد داد.

سه-7

حرکت به جلو

در حالیکه آماده می شویم تا به قدم چهارم برویم باید نگاهی به آنچه در قدم سوم به دست آورده‌ایم داشته باشیم. نوشتن درباره درک خود از هر قدم قبل از اینکه به قدم بعدی برویم به ما کمک می کند تا اصول روحانی مربوط به آنها قدم را بهتر و در حد سلولی درک کنیم.
ما کار خود در قدم سوم را با افزایش آزادی خود به پایان می بریم. اگر این قدم را دقیق و کامل کار کرده باشیم عمیقاً از درک این موضوع که دنیا بدون دخالت ما هم به کار خود ادامه خواهد داد تسلی می یابیم. مسئولیت گرداندن و اجرا همه کارها یک وزنه بسیار سنگینی است و ما خوشحالی هستیم که توانسته‌ایم این بار را به زمین بگذاریم.ما از اینکه خداوندی مهربان از اراده و زندگی ما مراقبت می‌کند و از راه‌های مختلف به ما نشان می‌دهد که در راه درستی قرار داریم احساس آسایش می‌نمائیم. ما به حقیقت و ذات افکار و ایده های قدیمی خود پی برده ایم و حال تمایل داریم که از آنها دست برداریم و اجازه دهیم تا زندگی مان تغییر کند. حتی ممکن است دریابیم که تمایل داریم ریسک کنیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ وقت شهامت انجام آنها را نداشته ایم  چون از اینکه نیروی برتر، از ما مراقبت می کند احساس امنیت و اطمینان می کنیم. بعضی از مردم قبل از اینکه تصمیم مهمی بگیرند، درنگ کرده و از روحانیت خود قوت قلب می‌گیرند. ما به منبع نیروی خود مراجعه می کنیم و از نیروی برتر از خودمان دعوت می کنیم تا در زندگی ما کار کند و وقتی که مطمئن می شویم در راه درست قرار داریم به جلو حرکت می کنیم. حال نیاز است که ما یک قدم دیگر در راه بهبودی برداریم، کاری که تصمیم قدم سوم ما را به واقعیت در می آورد. حال زمان آن است که یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه تهیه کنیم.

ما تصمیم گرفتیم که دنیا بدون دخالت ما هم به کار خود ادامه خواهد داد.

سه-6

 اصول روحانی

با توجه به ذات روحانی قدم سوم، ما در ابتدا بر روی تسلیم و تمایل تمرکز می کنیم پس از آن می بینیم که امید چگونه به ایمان و اعتماد تبدیل می‌گردد و در نهایت متوجه می شویم که اصل روحانی تعهد به قدم سوم گره خورده است .
برای ما وقتی که همه چیز همانگونه که می خواهیم پیش می رود تمرین اصل روحانی تسلیم خیلی آسان است. در واقع وقتی که همه چیز به نرمی و خوبی پیش میرود احتمالاً این باور که همه چیز تحت اختیار و کنترل ما است و به تمرین اصل تسلیم نیاز نداریم برای‌مان پیش می آید. زنده نگه داشتن اصل روحانی تسلیم و واگذاری به مراقبت خداوند به آنگونه که او را درک می کنیم در روح و فکرمان برای ما ضروری است حتی وقتی که همه چیز خوب و درست پیش می رود.
ما معمولاً بیشترین تمایل را پس از تسلیم شدن تجربه می کنیم. تمایل اغلب به دنبال احساس یأس یا درگیری برای کنترل نیز بوجود می آید. اگر چه ما می توانیم اصل روحانی تمایل را قبل از اینکه به آن نیاز پیدا می کنیم تمرین نماییم تا در حد امکان از تجربه دردهای غیر لازم اجتناب کنیم .
پیشرفتی روحانی از امید به سوی ایمان و اعتماد در قدم سوم وجود دارد. ما با امیدی که توسط قدم دو برایمان بوجود آمده قدم سوم را شروع کردیم. امید از این آگاهی و دانش که زندگی ما سرشار از امکانات و احتمالات است و هیچ چیز یقین و ابدی در آن وجود ندارد و توسط اولین نجواها و پیش بینی‌های حاکی از آنکه ما نیز می توانیم به آرزوهای نهفته درقلب خود دست پیدا کنیم بوجود می آید . شک و دودلی ما در فرآیند تبدیل امید به ایمان از بین می رود. ایمان، ما را بسوی عمل سوق می‌دهد. ما در واقع کارهایی را که افرادی که به آنها ایمان داریم به ما می گویند  انجام می دهیم تا به آن چیزهایی که می خواهیم دست پیدا کنیم. در قدم سوم ایمان، ظرفیت لازم برای تصمیم گرفتن و عملی ساختن آن را به ما می دهد. اعتماد نیز پس از اینکه ایمان را به کار گرفتیم شروع به اجرای نقش می کند. احتمالاً پیشرفت زیادی در راه رسیدن به اهداف خود داشته‌ایم و حالا برای ما مشهود است که ما می توانیم از طریق عمل مثبت و سازنده بر روی زندگی خود تأثیر بگذاریم.
اصل تعهد، اوج فرآیند روحانی در قدم سوم است. تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن به خداوند و تکرار و تکرار این تصمیم به دفعات حتی اگر به نظر آید که اتفاق مثبتی رخ نمی دهد، مفهوم کلی این قدم است. ما می توانیم اصل روحانی تعهد را با تأیید و تکرار تصمیم خود به صورت مداوم و منظم و به عمل در آوردن آن، که به تصمیم مامعنا و مفهوم می بخشد تمرین کنیم. برای مثال باقی قدمها را کار کنیم .


ما تصمیم گرفتیم که از تجربه دردهای غیر لازم اجتناب کنیم.

سه-5

 سپردن ( واگذاری )

ترتیبی که ما از آن طریق آماده می شویم تا اراده و زندگی‌مان را به خداوندی که درک می کنیم تسلیم کنیم بسیار مهم است. اکثر ما در می‌یابیم ترتیبی که در قدم سوم مطرح شده را حفظ کنیم: اول اراده خود را به او سپرده ایم وبعد کمکم در طول مدت، زندگی‌مان را. به نظر می‌آید که راحت‌تر می توانیم طبیعت مخرب اراده شخصی خود را تشخیص دهیم و نیاز به سپردن آن را درک نماییم. قسمت مشکل‌تر درک نیاز به سپردن زندگی و فرآیند تسلیم کردن آن است.
برای اینکه راحت‌تر بتوانیم به نیروی برتر خود اجازه دهیم تا مراقب زندگی‌مان باشد نیاز داریم تا اعتماد خود را بسط و توسعه دهیم. ممکن است برای سپردن اعتیادمان مشکلی نداشته باشیم  اما بخواهیم کنترل زندگی‌مان را در دست خود نگه داریم. ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم تا مسائل کاری خود را به او بسپاریم، اما اعتماد نکنیم که روابط‌مان را به او بسپاریم. ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که همسرمان را به او بسپاریم ولی اعتماد نکنیم که فرزندمان را به او بسپاریم. ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که سلامتی‌مان را به او بسپاریم. اما مسائل مالی خود را نه. اکثر ما برای رها کردن کامل مشکل داریم. ما فکر می کنیم که می توایم به نیروی برتر خود اعتماد کنیم تا قسمت‌های خاصی از زندگی‌مان را به او بسپاریم اما به محض اینکه ترس بر ما غالب شود یا مسائل به دلخواه پیش نروند، فوری کنترل را دوباره به دست خود می گیریم. لازم است که ما پیشرفت خود را در این فرآیند را بررسی کنیم.
جهت سپردن اراده و زندگی مان به نیرو برتر، ما باید یک رشته کارها را انجام دهیم. اکثر ما در یافته ایم که بهتر است بطور مداوم این تصمیم را رسماً تجدید کنیم. ممکن است که ما بخواهیم از این جمله کتاب پایه که می گوید:
" اراده و زندگیم را به تو می سپارم . مرا در بهبودیم راهنمایی کن . و به من نشان بده که چگونه زندگی کنم ."
 استفاده کنیم . این جمله می تواند خلاصه درک خیلی از ما از مفهوم قدم سوم باشد.  اگر چه ما بطور حتم آزاد هستیم که لغات خاص خود را استفاده کنیم و یا راه دیگری جهت اقدام انتخاب کنیم. اکثر ما اعتقاد داریم هر روزی که از مصرف پرهیز می‌کنیم یا پیشنهاد راهنمای‌مان را می پذیریم در واقع جهت به عمل در آوردن تصمیم خود برای سپردن اراده و زندگیمان به نیروی برتر اقدام کرده ایم.


ما تصمیم گرفتیم که به نیروی برتر خود اعتماد کنیم.

سه-4


خداوند بدانگونه که اورا درک می کنیم


قبل از اینکه عمیقاً در فرآیند سپردن اراده و زندگی‌مان به خداوندی که خود درک می کنیم پیشروی کنیم بایست بر روی غلبه کردن به اعتقادات منفی یا مفاهیم نادرستی که از لغت "خداوند" داریم کار کنیم.

کتاب پایه پیشنهاد می کند که درکی از نیروی برتر برای خود برگزینیم که با محبت و  مهربان و بزرگتر از خودمان باشد. این دستورالعمل می تواند هر تعداد درک مختلفی که از خداوند در انجمن وجود دارد را شامل گردد و کسی را حذف نکند. اگر درک ما از خداوند همان اصول روحانی برنامه باشد این دستورالعمل صدق می کند. اگر درک ما از "خداوند"همان اصول روحانی برنامه باشد این دستور العمل کار می‌کند. اگر درک ما از "خداوند"  یک نیروی شخصی یا یک موجود باشد که می توانیم با او ارتباط برقرار کنیم باز هم این دستورالعمل صدق می کند. ضروری است که ما شروع به تفحص کرده و درکمان را ارتقاء دهیم. راهنمایمان می تواند در این فرآیند به ما کمک زیادی بکند.

خیلی مهم است دریابیم نیروی برترمان چه مفهومی برای‌مان دارد، اما مهمتر از آن این‌ است که با آن نیرو ارتباط برقرار کنیم. این کار را می توان به انواع مختلف انجام داد. اول از همه نیاز است که به نوعی با این نیروی برتر ارتباط داشته باشیم. بعضی از ما اسم این کار را دعا می گذاریم و بعضی دیگر آنرا چیز دیگری می‌نامیم. نیاز نیست که این ارتباط حتماً رسمی یاحتی لغوی باشد.دوم اینکه ما بایست باز باشیم و اجازه دهیم نیروی برترمان نیز با ما رتباط برقرار کند. اینکار را می توان از طریق توجه کردن به احساساتمان و عکس العمل‌های‌مان و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ می دهد انجام داد یا ممکن است طریقه شخصی برای وصل شدن به نیروی برتر از خودمان داشته باشیم. ممکن است نیروی برترمان از طریق اعضاء دیگر NA با ما صحبت کند یا به ما کمک کند که راه درست را ببینیم.
سوم اینکه لازم است ما به خود اجازه دهیم تا نسبت به خداوندی که خود درک می کنیم احساس داشته باشیم. ما ممکن است عصبانی شویم، ممکن است عاشق شویم، ممکن است بترسیم، ممکن است سپاسگزار باشیم. ایرادی ندارد که کل احساسات بشری را با نیروی برترمان در میان بگذاریم. این به ما کمک می کند تا با نیرویی که به آن اتکاء کرده ایم احساس نزدیکی بیشتر کنیم و به آن اعتماد نمائیم.
خیلی از ما وقتی که برای مدتی پاک می‌مانیم، بر روی ارتقاء درک‌مان از نیروی برتر از خود کار می‌کنیم. رشد درک ما نشانگر تجربه ماست. ما به بلوغی در درک خود از خداوند می رسیم که به ما صلح و آرامش می‌بخشد. به نیروی برترمان اعتماد می کنیم و نسبت به زندگی خوش‌بین هستیم. احساس خواهیم کرد زندگی ما توسط چیزی وراء فهم ما لمس گردیده، و ما بخاطر این مسئله خوشنود و شکرگزار هستیم.
به یکباره اتفاقی رخ خواهد داد که همه اعتقادات ما نسبت به نیروی برتر مان را به چالش می کشد، یا مارا نسبت به اصل وجود این نیرو در کل مشکوک و دو دل می سازد. این اتفاق ممکن است مرگ عزیزی، یا یک بی عدالتی، یا از دست دادن چیزی باشد. هر اتفاقی که باشد در ما احساسی به وجود می آورد مثل اینکه لگدی در شکم ما خورده و ما از درک آن عاجزیم.
اگر چه ما از روی غریزه خود را کنار می کشیم، ولی در اینجور موارد ما بیشتر از همیشه به نیروی برتر احتیاج داریم. درک ما از نیروی برتر در آستانه تغییرات اساسی قرار می‌گیرد. نیاز است که ما دائم دست کمک به سوی نیروی برتر دراز کنیم که اگر امکان درک دلیل آن اتفاق وجود ندارد حداقل قدرت پذیرش آن را به ما بدهد. لازم است که از او درخواست نیروی ادامه دادن را بکنیم. به تدریج رابطه خود را با نیروی برتر برقرار خواهیم کرد، اما احتمالاً با شرایطی جدید.
به همان نسبت که درک ما از نیروی برتر رشد می‌کند و تغییر می یابد، در می یابیم که نسبت به اتفاقات زندگیمان عکس العمل متفاوتی نشان می دهیم. ممکن است ببینیم با اتفاقات و شرایطی که در گذشته باعث ترس و دلهره ما می‌گردید با شهامت روبرو می شویم. ممکن است با محرومیت‌هایی که داریم خیلی بهتر و متین تر کنار بیائیم. ممکن است دریابیم که قادر هستیم قبل از اینکه دست به کار یا عملی بزنیم، می توانیم تأمل کرده و فکرکنیم. احتمالاً آرام‌ترهستیم واز روی اجبار تصمیم می‌گیریم و بهتر می‌توانیم آینده‌نگر باشیم.

ما تصمیم گرفتیم که بنوعی با این نیروی برتر ارتباط داشته باشیم.

سه-3

" اراده شخصی "


قدم سوم بسیار حساس و مهم است چون ما همگی مدت‌ها طبق اراده خود عمل کرده‌ایم و از داشتن حق انتخاب و حق تصمیم گیری سوءاستفاده کرده‌ایم. اراده شخصی دقیقاً به چه معنا است؟ بعضی مواقع به معنی کنار کشیدن و انزوای کامل است که باعث می شود ما در زندگی کاملاً مجذوب خود و تنها باشیم . بعضی مواقع اراده شخصی باعث می‌شود که ما هرگونه ملاحظه و مراعاتی را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود باشیم. احساسات و نیازهای دیگران را نادیده می گیریم و با تمام قدرت ، هر کس را که بخواهد این حق ما را که هر کار بخواهیم، می توانیم انجام دهیم را زیر سؤال ببرد زیر پا له خواهیم کرد.


ما به مانند طوفان و تند بادی بی‌رحم

به زندگی افراد خانواده، دوستان، و حتی غریبه ها تازیانه می‌زنیم

و کاملاًاز خرابی که در پشت سر باقی می گذاریم

نا آگاه هستیم .


اگر شرایط دلخواه ما نباشد ، سعی می کنیم به هر نحو ممکن ان را بگونه ای تغییر دهیم تا به اهداف خود برسیم. حاضر هستیم به هر قیمتی به خواسته خود برسیم. چنان سرگرم تعقیب افکار و خواسته های آنی خود و اجباری هستیم که کاملاً رابطه ما با وجدان‌مان و نیروی برتر قطع می‌گردد. برای کار کردن این قدم نیاز است که هر یک از ما راه‌هایی را که از ان طریق طبق اراده شخصی خود عمل کرده ایم را تشخیص دهیم. سپردن اراده شخصی به این معنا نیست که هدف‌های‌مان را پیگیری نکنیم یا سعی در تغییر خود یا محیط اطراف‌مان ننمائیم و یا به این معنی نیست که منفعلانه هر بی عدالتی را در حق خود یا کسانی که مسئولیت‌ آنها با ما است را بپذیریم. لازم است که بین اراده شخصی مخرب با رفتار سازنده تفاوت قائل شویم. اگر در برنامه جدید هستیم و تازه شروع به کار کرد قدم سوم کرده ایم، احتمال دارد گیج شویم که خواست و اراده خداوند برای ما چیست و فکر کنیم که این قدم از ما می خواهد که آن را پیدا کنیم. در حقیقت ما قبل از قدم یازده، رسماً توجه خود را بر روی آگاهی از خواست نیروی برتر متمرکز نمی‌کنیم، اما فرآیندی که ما را بدان سو رهنمون می سازد را از قدم سوم آغاز می کنیم.

خواست خدا برای ما، چیزی است که ما بتدریج از طریق کار کردن قدم سوم به آن پی می بریم اما فعلاً می توانیم به نتایج ساده ای درباره خواست خدا که برای ما کاربرد داشته باشد بسنده کنیم. این خواست نیروی برتر است که پاک بمانیم. خواست خدا برای ما انجام کارهایی است که کمک می کند تا پاک بمانیم مانند رفتن به جلسات یا تماس منظم با راهنمای خود. بعضی مواقع در بهبودی، ممکن است ببینیم که ناخوداگاه به جای اینکه سعی کنیم خواست خود را با اراده خداوند منطبق کنیم داریم ان را با اراده شخصی خود منطبق می‌نماییم. این اتفاق آنقدر اهسته و نامحسوس رخ می دهد که ما به سختی ممکن است متوجه آن شویم. به نظر می رسد که وقتی اوضاع بر وفق مراد است ما در برابر این اراده شخصی خود ضربه پذیرتر هستیم. ما از حد و مرز دنبال کردن اهدافمان با فروتنی و صداقت عبور می کنیم و براحتی وارد وادی سوءاستفاده از دیگران و رسیدن به نتایج تحمیلی خودمی‌شویم.
می بینیم که در بحث با اشخاص برای مجاب کردن آنها زیاده روی می کنیم و بر نظر خود پافشاری می نماییم و یا می بینیم به چیزی زیاده از حد چسبیده ایم. به یکباره متوجه می‌شویم که مدت‌ها است با راهنمای خود تماس نگرفته‌ایم. اگر درست به درون خود گوش کنیم احساس ناراحت کننده ای‌ که از بهبودی فاصله گرفته ایم به سراغ‌مان خواهد آمد.

ما تصمیم گرفتیم پاک بمانیم.

سه-2

" تصمیم گیری "

همانطور که قبلاً گفتیم ، اغلب ما ممکن است از فکر اینکه باید یک تصمیم بزرگ بگیریم مرعوب شویم. ممکن است احساس ترس و دستپاچگی کنیم و یا از نتایج و تعهداتی که بهمراه خواهد داشت بهراسیم. شاید فکر کنیم که این تصمیم گیری  اقدامی برای یکبار و همیشه است و بترسیم از اینکه ان را درست انجام ندهیم یا فرصت تکرار آن را نداشته باشیم. اما تصمیم به سپردن اراده و زندگیمان به مراقبت خداونی که خود درک می کنیم تصمیمی است که بارها و در صورت نیاز هر روز آن را تکرار می کنیم. در واقع به احتمال زیاد به این نتیجه خواهیم رسید که باید این تصمیم را دائماً تجد ید کنیم ، وگر نه خوشنودی از خود ، بهبودی ما را به مخاطره می اندازد.
لازم است قلباً و روحاً این تصمیم را بگیریم. اگر چه لغت تصمیم این عمل را به عنوان اتفاقی که در فکر ما روی می دهد تداعی می کند، اما باید بدانیم که برای ما اقدام و عمل نیز مورد نیاز است تا این تصمیم ما باطنی و در حد سلولی باشد.
باید بدانیم که تصمیم گرفتن بدون اینکه با عمل همراه باشد بی معنی است. برای مثال، ما نمی توانیم یک روز صبح تصمیم بگریم که به جا یا محلی برویم ولی در خانه بنشینیم و تا شب از آن خارج نشویم چون این کار تصمیم ما را بی معنی می‌کند و آنرا تا حد یک فکر تصادفی پایین می آورد.

ما تصمیم گرفتیم که  اقدام و عمل نیز مورد نیاز است.

سه-1

" ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند،
بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم "

قدم یک و دو را با راهنمای خود کار کرده‌ایم، تسلیم شدیم و تمایل خود برای بکارگیری راه های جدید را نشان دادیم که اینها باعث بوجود آمدن امید در ما شد اما اگر این امید را سریع به عمل تبدیل نکنیم از بین خواهد رفت و ما دوباره به سر جای اول خود باز خواهیم گشت. اقدام لازم کار کرد قدم سوم است.

اقدام اصلی در قدم سوم تصمیم گیری است. حتی فکر کردن به این تصمیم گیری ممکن است باعث وحشت ما بشود، بخصوص وقتی که در مورد تصمیمی که می خواهیم بگیریم تعمق می‌کنیم. تصمیم گرفتن، حال هر تصمیمی که باشد کاری است که اکثر ما مدت‌هاست انجام نداده ایم. برای ما همیشه تصمیم گرفته شده است. توسط اعتیادمان و یا توسط مقامات و یا طبق قرار و قرارداد زیرا ما هیچ وقت نمی خواستیم مسئولیت تصمیم گرفتن برای خود را بپذیریم. وقتی به اینها مفهوم واگذاری اراده و زندگی‌مان به نیرویی که در این مرحله درک درستی از آن نداریم را اضافه کنیم ممکن است احساس کنیم که این همه خارج از توان ما است و بخواهیم به دنبال راه ساده تر و میانبر جهت کارکردن برنامه بگردیم. این افکار خطرناک است زیرا وقتی که بخواهیم مبانبر بزنیم در اصل برای بهبودی خود کم گذاشته ایم.

تصمیم گیری در قدم سوم ممکن است آنقدر بزرگ باشد که نتوانیم آن را یکباره انجام دهیم. ترس ما از قدم سوم و افکار خطرناکی که این ترس، ما را بدان سوق می دهد را می توان از طریق قسمت کردن این قدم به بخش‌های کوچکتر تخفیف داد. قدم سوم فقط بخش دیگری در را بهبودی اعتیاد است. تصمیم گرفتن در قدم سوم لزوماً به این معنا نیست که باید یکباره همه چیز رادرزندگیمان کاملاً تغییر دهیم. تغییرات بنیادی در زندگی ما به آهستگی از طریق کار کردن بر روی بهبودی‌مان اتفاق می افتد که این تغییرات همگی نیاز به حضور و فعالیت ما دارند. ما نباید ترس داشته باشیم که این قدم برای ما کاری خواهد کرد که ممکن است ما هنوز برای آن آماده نباشیم یا آن را نپسندیم.
مسئله قابل توجه در این قدم این است که به ما پیشنهاد می کند که اراده و زندگی‌مان را به مراقبت خداوندی که خود درک می کنیم، بسپاریم. این کلمات بسیار مهم هستند. از طریق کار کردن قدم سوم، ما اجازه می دهیم که کسی یا چیزی، ما را حمایت کند و نه اینکه ما را کنترل کند یا زندگی را بجای ما بچرخاند. این قدم نمی گوید که ما باید به آدمکی بدون فکر تبدیل شویم و توانی برای زندگی کردن نداشته باشیم و در ضمن به آن عده از ما که مسئولیت نپذیرفتن برای آناها جذاب است اجازه نمی دهد که در این مقوله افراط کنیم. به جای همه اینها ما فقط یک تصمیم ساده می گیریم که مسیرمان را عوض کنیم و از جنگیدن و مقاومت در برابر اتفاقات و رویدادها ی طبیعی و منطقی که در زندگی‌مان رخ می دهد دست برداریم، و خودمان را برای اینکه باعث روی دادن اتفاقات و یا تغییر آنها به شکل دلخواه خود شویم خسته نکنیم و از این فکر که ما مسئول جهان هستیم دست برداریم. ما می پذیریم که نیروی برتر از خودمان خیلی بهتر می تواند از اراده و زندگی ما مراقبت کند تا خودمان. ما در فرآیند روحانی بهبودی از طریق تعمق در اینکه درک شخصی ما از کلمه خداوند چیست ، پیشرفت می کنیم. در این قدم هر یک از ما باید به نتیجه ای در مورد اینکه خداوند برای ما به چه معنایی است ، برسیم. درک ما حتماً نباید کامل و پیچیده باشد. نیاز نیست که حتماًمشابه شخص دیگری باشد. ممکن است ببینیم که بجای اینکه بدانیم خداوند چه شاخصه هایی از نظر ما دارد بیشتر می دانیم که خداوند چه شاخصه‌هایی ندارد که این مسئله مشکلی نیست و ایرادی ندارد. تنها مسئله ضروری این است که جستجو و کاوشی را آغاز کنیم تا درک ما در حالی که بهبودی‌مان ادامه دارد عمیق‌تر شود. هر قدر در بهبودی رشد کنیم، فهم ما از خداوند نیز رشد می کند. کار قدم سوم به ما کمک می کند تا در یابیم که چه چیز برای ما بهتر کار می کند.

ما تصمیم گرفتیم که مسیرمان را عوض کنیم.