من فقط فکر میکنم و هیچ اقدامی نمیکنم
وقتی من خودم خودم رو دوست ندارم به انزوا می روم
من روابط را بلند نیستم و در خانواده ای بزرگ شدم که آن ها هم روابط را بلد نبودند.
آدمها پکیج هستند - اما به نظر من یا خیلی خوب هستند یا خیلی بد هستند
ما باید آدمها را درست ببنیم و بررسی کنیم.
کارهایی که می توانی و میدانی را انجام بده کارهایی که نمیدانی و نمی توانی را به خدا بسپار
دیروز تمام شد - امروز کار کن و درست کار کن - فردا را به خدا بسپار
خداوند به اندازه اشتیاق من خودش را به من نشان میدهد.
در قوانین بین ما و نیروی برتر 2+2 چهار نمیشود او تساعدی عمل میکند
سهم من انجام کار ها بدون بیماری است.
کسی که تسلیم باشد از دیگران سو استفاده نمیکند.
نقطه پیشرفت من زمانی هست که توانایی انجام کارها را به من بدهد.
ما وارد چرحه روانی و رفتاری که می شویم دیگر از آن چرخه خارج نمیشویم.
از چرخه توهم و کنترل کردن خارج شویم.
وارد چرخه تفکر شویم تا تسلیم و تغییذر را احساس کنیم.
دونسته های ما با تونسته های ما فرق دارد.
اینفدر که من از دیگران حرف میزنم از خودم حرف نمیزنم.
این برنامه همراه با نیرو ما فوق کار میکند.
سنگ و کلام وقتی در میرود دیگر نمی شود کاریش کرد.
لذت کفتن را به لذت شنیدن تغییر دهیم.
لذتی که پشتش ذلت هست لذت نیست
حرف زدن ، درد دل کردن راه کار توقف بیماری ماست
صبح رضا باشیم به رضای خدا = شب کفش جفت کردن و سپاس گزاری کردن
هر کاری که با فکر خودت تنهایی انجام بدهی اشتباه میکنی
تغییر باور در قدم دوم شکل میگیرد.
زمان به تو ثابت خواهد کرد که مشکلات تو اگر آنطور که تو میخواستی حل میشد چقدر بد میشد.
ما اقرار کردیم اما هیچوقت اجرا نکردیم.
اصلی ترین درد فزاینده ابتدا دیدن بیماری است.
من نباید به دستور احساساتم رفتار کنم.
مواجه شدن با بحران رو بفهمیم و زمان بدیم که اتفاق رو قبول کنیم.
ما نیاز داریم که ازمون مراقبت بشه اما باید بدونم که چه کسی و چطور از ما مراقبت میکنه.
اینکه در جایی باشی و فکرت در اونجا نباشه نوعی بحران است
رسالت ما این است که خدایی زندگی کنیم نه اینکه خدایی کنیم.
یکی از بزرگترین دردهای ما تنهاییست
نگاه کن با چه چیزی ارتباط خوبی دارید ؟ هیچ چیز...
یکی از عارضه های بیماری اعتیاد تنهاییست
ما اگر حتی 2 ساعت دیگه هم زنده باشیم حق زندگی داریم.
دیوانه ای که همه را محاکمه کرد و فقط ماند علی و حوضش
نوکر من نباش، صاحبکار من باش بیمه ام رو رد کن بازنشست بشم.
ما اندازه را نمی شناسیم - فکر میکنیم زیاد انجام دادن هر کاری خوب است.
مطلوب آن است که برای من کاربری داشته باشد.
مشکلات من برای من است من باید آنها را برطرف کنم
چون من انعطاف پذیر نیستم کینه و رنجش میگیرم.
آشفتگی های من هویت من رو می سازه . باید آشفتگی هام رو برطرف کنم.
رشد به معنی بقا نیست - باید از قفس و نقص ها رها شد.
خدایا دو تا کامیون پول بفرست با پول حمالیش
همه چیز تکرار است تو چطور با این تکرار برخورد میکنی.
وقتی به خداوند می سپاری شرط نگذار.
مسئله دلخواهت رو رها کن.
یمک اوستای خوب یک پادوی خوب بوده.
دردم از خود هست و دزمان نیز هم
به خاطر درد ما از دست زندگی کردن فرار میکنیم.
ما درست زندگی کردن را رها میکنیم.
احساسات ما را نمیکشد، پنهان کردن آن ما را می کشد.
درد دل را با مشاوره اشتباه نگیریم.
اگر دست از خواسته هایمان برداریم.
چه فرصتی برایمان بوجود می آمد
چیزی که ما از آن درد می کشیم دست برداشتن از خواسته هایمان است.
قبل از اینکه سخنران باشیم باید سخندان باشیم.
کسانی که توهم دانایی دارند از کسانی که نادانند خطرناک ترند
انتظار و توقع میخ های طابوت هستند.
اطمینان داشته باش در صورت مواجه شدن با هر دنیای ناشناخته ای محبت خداوند شامل حالت خواهد بود.
ما باید بپذیریم از هر آدمی هر رفتاری ممکن است.
برو با برنده ها بازی کن و رفت و آمد کن.
محفوظات ذهنی من اجازه نمیدهد من قدم دوم کار کنم.
تغییر به ما نمی تواند کمک کند. دگرگونی می تواند به ما کمک کند.
حق رو بشناس و تو روی حق واینستا
رعایت بهداشت درونی - بهداشت نیست و بهداشت فکر و...
کن: فکر و تدبیر و درایت و اندیشه و خلاقیت میخواهد.
تو بچگی به ما گفتن زود باش زودباش... برای همین عکس العمل لحظه ای داریم.
هر کی هر چی میگه من می شنوم و حتی هر کی هرچی نمیگه هم من می شنوم.
دو روز در زندگی ما اصلا وجود ندارد یکی دیروز یکی فردا
زمان سوزی از روند زندگی و کاری من باید حذف شود.
هر وقت کاری رو خواستم بگم فردا انجام میدم همون لحظه باید انجام بدم.
اقرار پایه تغییر است و تغییر باعث رد.
وقتی حالم بده به جلسه نیاز دارم و وقتی حالم خوبه جلسه به من نیاز داره
خردمند کسی است که تمام حرفها رو می شنود و از آن بهترین را انتخاب میکند.
روشن بینی یعنی اینکه ما بدانیم هیچ چیزی قطعی وجود ندارد
روشن بینی آگاهی از این است که راه ما می تواند درست باشد می تواند اشتباه باشد.
روشن بینی یعنی اگر نمیتوانی چیزی را متوجه بشوی آن را رد نکنی.
روشن بینی یعنی انعطاف پذیری ذهنی - عدم تعصب
خود محوی باعث خلع روحانی می شود.
باید خود گمشده را پیدا کنیم. آن را نوازش کنیم و به نیازیهایش برسیم
دنبال اینکه درکمون کنن نباشیم - درک کنی م دیگران رو
احترامبه حقوق دیگران نگذاریم منزوی هستیم.
ما باید شفاف تعریف کنیم و گرنه تعبیر می شود.
ما صورتمون اینقدر خرابه که اصن دیگه ماسک بهش نمیچسبه
ما نباید جای کسی باشیم. باید جای خود را پیدا کنیم - آن خویشتن گمشده.
ای صورفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی
خود تخریبی ، پشت سر خودآزاری - اولین عارضه دیگر آزاریست
آموزش را باید از طریق مهر داد.
توکل به خود و خداوند داشته باشم.
چرا همه همیشه زیپشون پایینه که میخوان یکی رو بکنن
عادت کن به چیزی عادت نکنی
ما باید یاد بگیریم چیزهایی که برای من نیست را پس بزنیم
تاثیر نگرفتن از دیگران و تاثیرگذاشتن بر روی دیگران - فروتنی قدم هفت
هر چیزی که میشنویم درست نیست
ما همه جور سوراخی رو میتونیم پیدا کنیم به جز سوراخ مشکلاتمون رو
قرار ما این است که ما چرایی هر چیزی را در بیاوریم.
اول چرایی و بعد چگونگی
ما با هیچ کس حتی خودمان رابطه خوبی نداریم.
تراز دیگران را کمتر بگیر.
احساسات آینهای باعث مصرف تازه وادری میشود برای این است که میگویند در جمع مصرف کننده نرویم.
برای نفر اول بودن باید سختی نفر اول بودن را تحمل کنیم.
ما همیشه میخواهیم حاضر خور باشیم و از این طریق نفر اول باشیم.
ما باید کار درست رو انجام بدیم بدون در نظر گرفتن احساسات.
ما وارد مشکلاتی می شویم که برای ما نیستند
ما با کارهای اجرایی مشکل داریم.
من دنده لجم بد جا میره و بد هم از جا بیرون میاد
در آشفتگی نظم پیدا نمیشه - کلام آشفته - رفتار آشفته - فکر آشفته - اهداف آشفته
ما با یک ضربه کوچک به همه چیز شک میکنیم حتی حضور خداوند.
یا در مورد اتفاقات حرف میزنیم یا در مورد آدمها و هیچ کس در مورد یک اندیشه حرف نمیزند.
ما دست میگذاریم روی نقاط ضعف دیگران که بگیم او از ما بهتر نیست تا نواقص خود را بپوشانیم.
دنبال ایراد در دیگران نگرد. این کار را از دوران مصرف به ارث آوردهایم.
ما باید از زاویه دیگر به زندگی نگاه کنیم.نه فقط با چوب انجمن
ما اینجا باید با قوانینی آشنا شویم که اگر هم آنها را میشناختیم به آنها عمل نمیکردیم.
ما قوانین را یاد میگیریم که برویم به آن عمل کنیم.
من به اشتباه فکر میکنم یک ارتش یک نفره هستم.
نواقص دیگران را دیدن برای این است که بگوییم قدرتمندیم اما اگر قدرتمندیم پس تو چرا اینقدر ایراد داری.
یک عمر حرف "نون" دار شنیدیم اما علت را نفهمیدیم.
جایگاهت رو بشناسی احساس قدرت نمیکنیم.
ما دنبال ظواهر هستیم تا به دیگران خود را نسان دهیم.
بهبودی یعنی شناخت خود - من از عدم آگاهی از رفتار خودم و عمل و عکس العمل خود رنج میبریم.
مسئولیت ناپذیری - همینطوری خوبه - چون طاقت تلاش کردن نداریم.
توهم: قدرت آنالیز رو از من میگیره.
چیزی که تمرکز من رو بیشتر میکند خواندن و نوشتن است.
انسان با تلاش و سنگ با تراش بها پیدا میکند.
ما اندازه دانستههامون عمل نمیکنیم.
یک انسان دوازده قدمی نباید هیچ جا گیر کند.
اولین معتادی که در عذاب است خودمان هستیم.
نه خودت رو بزرگ کن نه بگذار بزرگت کنند.
ما داراییهای قرضی را میخواهیم در صورتی که داراییهای اصلی که داریم را نمیشناسیم و نمیدانیم.
همه چیز به مرور اتفاق میافتد.
آهوی مگرفته به دشت مبخش
اگر خود را با کسی دیگر مقایسه کنیم به خود و خداوند توهین کردیم.
قیاس کردن خود با دیگران یادگار دوران قدیم است.
نواقص ما طبیعت ماست.
راه خدا باوری از خود باوری میگذرد.
پروستوریکا - بازگشت به نقطه اولیه
اگر در انتخاب اشتباه کنی در هدایتش هیچکاری نمیتوانیم انجام دهیم.
ما دقیقا از جایی پیشرفت می کنیم که میفهمیم نمیفهمیم.
هر صدای فریادی چیزی توش نهفته است
ما چرا به دیگران میگوییم چرا؟ یعنی کاری که تو کردی اشتباه است بیا درستش رو من بهت بگم.
ما سو تغذیه داریم داریم تو دوزخ زندگی میکنیم ، جهنم خداوند کم تر از درون ما دردناک است.
ما اهل بازی هستیم، اما وقتی باد حقیقت به ما میخورد ما استخوان درد میگیریم.
ما بزرگ نشدیم، ما گنده شدیم.
هرکاری دوست داری بکنی نکن.
ما مامور به انجام وظیفه ایم ، مسئول به نتیجه دسیدن نیستیم.
من عضوی از جامعه هستم، جامعه عضوی از ما نیست.
ما نباید تسلیم شرایط شویم.
تعادل عاطفی امکان باسخ و نه عکس العمل به احساسات خود را میدهد.
اولین فکر ما فکر انحرافی است و ادامه را حدس و گمان است
فکر لحظهای است، فکر همراه بررسی میشود تفکر و تفکر زمان میبرد.
ما یاد گرفتیم بسپاریم به خداوند و منتظر نتیجه نباشیم.
عامل ترس در ما منفعت های مجازی ماست
زندگی فقط برای امروز تمرین شود.
تا ریشه در آب است امید ثمری هست - هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
رفتارهای اشتباه ما محاکمان درونی دارد - مسخره کردن - کنایه - انگیزه های ترس ما است.
این امانت بهر روزی دست ماست.
انتقاد یعنی چیز سازنده، نه چیزی که ما دلمان میخواهد و نیست.
جنگ با شمشیر و سپر باعث ضربه خوردن به دیگرون میشه.
اگر بدهکارم میشی بدون به چه کسی بدهکار میشی
اصلی ترین مشکل بشریت تاریکی است.
هدف همان چیز است که هست. در همان لحظه
ما تنها بهبود پیدا نمیکنیم فقط با حضور و کمک خداوند نجات پیدا میکنیم.
ما برای تخریب دیگران حتی نقاط قوت دیگران را هم میکوبیم.
ما حتی در حُسن نیت هم دائما در حال لغزش هستیم.
ما نباید بگذاریم کسی از بالا نگاهمان کند و نباید بگذاریم کسی از پایین ما را نگاه کند. باید مثل کمک فن بالا و پایین برویم و از روبرو با هرکسی ارتباط برقرار کنیم.
سلام به گروه خوبمون رشد...
اعضای انجمن معتادان گمنام دِگر اندیش هستند.
جلسه رشد کت و شلوار و کروات و کفش های واکس زده بیماری را به سادگی از تن در میآورد.
رشد یک گروه نیست - یک اندیشه است.
برای درمان یک دیوانه، دیوانهای بزرگتر لازم است. ( راهنما )
مقابله کردن با درد مهارت لازم دارد - درد راهکار رسیدن به تعالیست اما با مهارت
مثال گرد باد- خالی بودن وسط گرباد - با نرسیدن به هر چیزی از کودکی در ما حفره ای به وجود آمد. باید حفره را پر کنیم و گرنه همیشه احساس خلع خواهیم داشت.
ترس باعپ فراموشی میشود - مثال تصادف- ذهن فراموش میکند که دیوانه نشویم.
طمع درون از مقایسه کردن خود با دیگران بوجود میآید.
گورکن (سرچ شود)
ما خوبیهای بدست آمده را بعد از ورود به انجمن نمیبینیم؛ اما لذت را سریع شناسایی کرده و به سمت آن میرویم.
هی از دیگران مایع نگذار، تو تُنی چند هستی مثل پهن یا قیراطی چند هستی مثل الماس - بابا بزرگ من بی دست به دیوار میگوزید...
ما باید بد انیم ماشینمان چقدر سوخت لازم دارد - بیش تر از سوخت ماشین به کار ما نمی آید و کمتر از آن باعث خاموشی ماشین می شود.
ما ادب نداریم : چشم ما ادب ندارد - فکر ما ادب ندارد - زبان ما ادب ندارد - دست و پا ادب ندارد - کنش و واکنش من بی ادبانه است.
اشتباه مهم نیست، نحوه رفتار با اشتباه مهم است - مثال وندر بار و آفرهایش
در لحظاتی که هیچ کس نیست او با قامت زیبا پایین میآید و کنار ما میایستد.
یک چیز بالاتر از تمام چیزها این اقیانوس مواج را آرام کرده است.
آن وجود اینقدر مقدس است که ما در آغوش او میخوابیم، میخوریم، شیطنت میکنیم و زندگی میکنیم و درباره او سرکشی میکنیم و او لبخند میزند.
ما در مورد چیزی حرف میزنیم و آن را نقد میکنیم که ما را پرورش میدهد.
ما باید چیزی بشویم که امروز نیستیم و برای رسیدن به این منظور باید تر کرد سر انگشت و صفحه شمرد
بشر موجودیست تشکیل شده از نیروی خیر و شر
فیل الفیل خرطوم الطویل
آیا من دوست داشتنی هستم؟!
من مخلوق خدا هستم اما من خالق خود نیز هستم.
من مخلوق خدا هستم اما من خالق خودم هستم.
ما به اندازه دانش و تجربیات و درکمان خلق میشویم.
ما گاهی خداوند را خلق می کنیم و گاهی منیت و خودشیفتگی را درک میکنیم.
گاهی نشانهها دلیل بر وجود خداوند نیست.
خداوند یعنی گرانش- گرانش همان خداوند است - گرانش از چیزهای بسیار متضاد اتحاد بوجود می آورد.
خداوند یعنی عشق، عشق یعنی گرانش و گرانش یعنی عشق و خداوند. ما باید نقش گرانشی ایجاد کنیم.
از همکاری تمام تصادها آفرینش بوجود می آید
من رفتار اصولی را انجام میدهم اگر به دئیگران بر خورد به من مربوط نمیشود.
خداوندا تو دست ما را بگیر، اگر من دست تو را بگیرم شاید میان راه رها کنم، اما تو هرگز دست مرا رها نخواهی کرد.
تمام مشکلات ما به دلیل وجود باورهای غلط من است.
اتفاق خارق العاده نقطه مقابل عجر است.
ما باید پرهیز کردن را تمرین کنیم
باید به فکر بیافتیم تا مشکل را حل کنیم
ما عنان را به دست نیروی تاریکی نباید بدهیم.
چرا من اینقدر قدرت احساس میکنم.
ما از احساس حرف نمیزنیم ما از فکر لحظه حرف میزنیم- احساس زیر بنای معنویت و روحانیت است که ما نیاز داریم.
ما قرار است تاثیر پذیر باشیم، اما از کی و از چی
ما قرار است تاثیر گزاز باشیم، امابه کی و به چی
آزار نده، آزار نبین، خدمت کن
تکرار تهواع میآورد- تنوع است که انگیزه و نشاط میآورد.
زندگی ما را
شیوه انتخاب-شیوه تصمیم گیری-شیوه عملکرد ما تعیین میکند.
ما قرار نیست قدیس شویم، قرار است خودِ گم شدهمان را پیدا کنیم.
اینجا جایگاه بیان تجربه است نه احساس، توهم فرزند ذهن است و کار ذهن حفظ شرایط موجود است.
جایی که باید به آسمان نگاه کنیم، سرمان را پایین میاندازیم و زمین را میخواهیم.
باید یک افق دیگر را دید و این اتفاقات فقط لطف خداوند است.
ما بزرگ شدیم با تربیت اشتباه و حالا تنها ماندهایم در سرزمین خشک و بی آب و علف
Na جایگاه تغییر باورهاست
Na برای بازیابی شخصیت من است
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید - حافظ
گاه باشد که کودکی به غلط زند تیری
در هرجا مینگرم نامکرر است. خداوند...
گر تو بهتر میزنی بستان بزن
به جای خدا گو بودن خداجو باشیم.
من فکر میکنم که فکر میکنم - من معمولا فرق تفکر و توهم را نمیدانم.
ما باید در نظر داشته باشیم، یک اتفاق باید مسیرش را طی کند تا به نتیجه برسد.
خدمت مزدورها-خدمت برده ها - خدمت آزادگان-خدمت زنده = مشارکت آقا فرامرز
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
بعضی اوقات ما پیام میدهیم ، خدمت میکنیم اما جواب نمیدهد برای اینکه خداوند نمیخواهد= آنها باید تقاص کارهایی که کردهاند را پس بدهند.
اگر مال حلال برای خودت باشد از آن لذت میبری و اگر دارایی هایت لذت نمیبری چون حلال نیست و برای تو نیست.
ما باید روی عجزهایمان کار کنیم.
اگر ما انضباط و نظافت دندان را رعایت نکنیم درد میآید و آرامش را از ما میگیرد و در صورت عدم آرامش پویایی به وجود نمیآید.
مثال حق توحش برای خانواده و اطرافیان
اگر یکی گفت خری بخند، اگر دو نفر گفتند خری به آن فکر کن، اگر سه نفر گفتند خری یک پالان بخر و روی خود بنداز.
زندگی ارزش آزار دادن خودمان را ندارد.
جاذبه فقط در اعتقاد به وجود می آید و لاغیر
خداوند می فرماید: انسان را در رنج آفریدم، چرا؟ چون رشد و تعالی در رنج اتفاق میافتد.
پنیر مفتی فقظ توی تله هست.
متوجه شدم منطق و استدلال فایده نداره، تنها راه موفقیت غلبه بر احساسات مردم است. هیتلر
خداوند بخنشده و مهربان، یعنی خداوندی که اینقدر بخشده است که همه چیز را به ما داده است
نواقص+عقاید+اتفاقات+ تصمیمات من= خواست خدا ! یعنی ما یک ابر خدا هستیم؟!
مثال عابدی که کنار رودخانه نشسته بود و مردم را از آب نجات میداد - ذهن ما آن دیوانه است.
مثال مگس در شیشه
مثال گلف باز و مریضی کودک
تو جادههای ایران بیشتر از 120 کیلومتر نمیشود رانندگی کرد. فعلا هم کاری نمیشود کرد.
در من درا ای آنکه از من منتری - مولانا
تمرین در مواقع نارضایتی
به این خود باوری برسیم که نباید به کسی آویزان باشیم باید به شما آویزان شوند.
شتر: انسانها باربر+ شیر: تغییر دگردیسی - خسته بودن از شیر شدن= کودک : معصومیت تبدیل شدن به انسان- عدم قضاوت
زرتاب در بین نقاط عطف و تغییر وارد می شود
نهلیسم
( مثال ماهی ودر آکواریم و اقیانوس های پر از ماهی )