انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

یک-7

بهانه، دست آویز

بهانه یا دست آویز، نقاطی است که ما در برنامه خود جهت لغزش محفوظ نگه می داریم. آنها ممکن است بر پایه این فکر که ما می توانیم حداقل کنترل را برای خود حفظ کنیم ساخته شوند، مثل اینکه بگوییم: "بله من می پذیرم که دیگر نمی توانم مصرفم را کنترل کنم، ولی می توانم که مواد بفروشم؟" یا اینکه فکر کنیم می توانیم دوستی خود با کسانی که با ما مصرف بوده اند یا از آنها مواد می خریدم را حفظ کنیم یا ممکن است فکر کنیم یک رشته از اصول برنامه به درد ما نمی خورد و برای ما کاربردی ندارد یا ممکن است فکر کنیم که با یک رشته از وقایع نمی توانیم در حالی که پاک هستیم، روبرو شویم مانند یک بیماری حاد یا مرگ یکی از عزیزان و نقشه بکشیم که اگر چنین اتفاقی افتاد مصرف کنیم. یا ممکن است فکر کنیم بعد از رسیدن به هدفی خاص، یا ساختن مبلغ مشخصی پول یا بعد از چند سال پاک بودن دیگر قادر خواهیم شد تا مصرف مواد را کنترل کنیم. بهانه و دستاویز معمولاً در پس فکر ما و ماورای افکارمان قرار می گیرد و ما اغلب به طور کامل درباره آن آگاه نیستیم ضروری است که ما این بهانه و دست آویز را آشکار کنیم و آن را همین جا و همین حالا لغو کنیم.

ما اقرار کردیم که دستاویز معمولا در پس فکر ما و ماورای افکارمان قرار می‌گیرد.
  
شروع کردیم به توجیه و بهانه و او هم به هزار دلیل گفت که این کار را نکن ولی ما باز هم آن کار را کردیم.
تنبلی و حتی آگاهی از تنبلی که در پس افکار ما است،می آید و باعث می شود که ما برویم آن کار را بکنیم و به ما می گوید که "کار تو،خوب است".یک چیزی پشت ذهن ما هست که از هر طریقی به ما می گوید که "برو آن کار بد را بکن" و هزار تا استدلال خوب را هم می آورد.
ما از لغزش می ترسیم و همه چیز دست به دست هم می دهند که ما لغزش بکنیم.ماورای افکار را نمی شود با فکر،توضیح داد.
معتاد هر روز یک حال و هوا را دارد یعنی یک روز فکر ناجی شدن را دارد و یک روز فکر ترک هوا و هوس را دارد بنابراین نیاز به سالها زمان دارد.
چه اتفاقی هم بود که نزدیم را هم نمی دانیم.شرایط،خیلی قوی است و ما از شرایط،تاثیر می گیریم و قدرت انتخاب و اختیار را نداریم.این یک مسیر و روشی است که باید از یک جایی شروع بشود.
هر موقع به قدرتی قوی تر از فکر خودمان رسیدیم دیگر فکر نکنیم.
ما نیامده ایم به NA که ریاضت بکشیم.چرا جای خودمان را عوض می کنیم ولی جای قرص را عوض نمی کنیم؟
تا الان ما دنبال بهانه می گشتیم که برویم مصرف کنیم ولی فکر می کنیم که بهانه با دستاویز،فرق می کند.دستاویز،چیزی است که ما خودمان داریم برای خودمان درست می کنیم.
رند،آن کسی است که در قمار،مفت بری کند.
"ما اقرار کردیم" مال گذشته است ولی ما در حال داریم زندگی می کنیم.امروز مهمترین چیز،جان خودمان و سلامتی و پاکی خودمان است.
یکی از چیزهایی که ما را همیشه آزار داده است فراموشی مان است.سند ندارد که فردا،ما باشیم و یا نباشیم.
حسادت،دو بُعد دارد که یک بُعد آن مثبت و بُعد دیگر آن منفی است.
خدا کند که طعم تلخ لغزش را هیچ بهبود یافته ای نکشد.لذت ها را تداعی می کنیم و ذلت ها را فراموش می کنیم.فاصله ما،یک دود و یک پُک و یک پیک است.ما امروز به لذت های زندگی و به داشته های زندگی مان فکر می کنیم.
اگر قرار است آنچه را که هستیم یعنی ما این هستیم.
ما امروز با یک مصرف کننده،صنمی را نداریم.خیلی سخت است ولی غیرممکن نیست.
می گویند "یار بازی و توپ بازی و زمین بازی" که اگر هم دروغ است ولی حقیقت دارد.
دست نیاز به طرف بی نیاز،دراز کرده ایم و خدا،کمک مان کرد.امروز یاد بگیریم چون ما زندگی کردن را بلد نیستیم و می آئیم که زندگی کردن را یاد بگیریم.
چرا؟ چون می دانیم که بدن ما این سم را خوب می شناسد.ما اصلاً "پسی" نداریم که فکر کنیم.اگر فکر ما،فکر بود و اگر افکار ما،افکار درستی بود که اصلاً معتاد نمی شدیم.ما،در این برنامه یاد گرفته ایم که "تو با عقل خودت جلو نرو چون فکر تو،مشکل دارد".
بیائیم یک روز خودمان را امتحان کنیم که آیا می توانیم با نداشته های مان کنار بیائیم.
* معتاد،فردی است که آویزان می شود اما فرد در حال بهبودی،کسی است که به او آویزان می شوند.
ما الان خوب شده ایم و مریض این "وسوسه" است که آن را باید در نطفه،خفه کرد.
ما با فروشنده،صنمی نداریم.باید که یک تغییری کرده باشیم.
قبلاً اولین نفر،ما بودیم که حرف می زدیم و تز می دادیم ولی الان می رویم یک گوشه ای می نشینیم و گوش می دهیم که یاد بگیریم.اگر الان ما فکر نکنیم با قبل از پاکی چه تفاوتی را کرده ایم؟
باید که یک ایمانی را داشته باشیم.
یک وقتی است که ناآگاه می رویم و یک وقت است که آگاهانه می رویم ولی جفت آنها باتلاق است.به باتلاق،یک وقتی است که از روی آگاهی می رویم و یک وقت هم هست که با هوا و هوس می رویم.
خداوندا: می دانیم و عمل نمی کنیم را از ما بگیر،وقتی آگاه مان کردی توان اجراء به ما عطا کن.
فکر ما در آن واحد در شش جا حاکم است.فکر ما آنقدر فرّار و سیال است که در آن واحد به شش جهت فکر می کند.
یک مدتی است که داریم سعی می کنیم گوش کنیم ولی گوش کردن برای ما خیلی سخت است.
دستاویز همان بچه کوچک است که او را نمی بینیم ولی پنج سال دیگر به ما فرو می کند.مشکل این است که ما،دستاویز را جدّی نمی گیریم.دستاویز،دشمن پشت خاکریز،حساب می شود.اگر کسی راجع به دستاویز،حرف بزند به مشکل نمی خورد و مهم این است که ما راجع به دستاویز حرف بزنیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد