انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

یک-9

اصول روحانی
درقدم یک، ما به صداقت، روشن بینی، تمایل، فروتنی و پذیرش می پردازیم. تمرین اصل صداقت از طریق اعتراف به اعتیادمان در قدم یک شروع می شود. تمرین اصل صداقت از طریق اعتراف به اعتیادمان در قدم یک شروع می‌شود و با تمرین صداقت در مسائل روزمره ادامه پیدا می کند . وقتی که درجلسه می گوئیم که "من معتاد" هستم به احتمال زیاد اولین حقیقت صادقانه است که بعد از مدت ها به زبان آورده‌ایم. از آنجا شروع می کنیم تا بتوانیم با خودمان و نهایتاً از این طریق با دیگران صادق باشیم . تمرین اصل روشن بینی در قدم یک بدین شکل است که ما باور کنیم ممکن است راه دیگری نیز برای زندگی وجود داشته باشد و تمایل نشان دهیم که آن را آزمایش کنیم. مهم نیست که ما اطلاعات کاملی راجع به این نوع زندگی نداریم  یا اینکه این راه ممکن است کاملاً با هرچیزی که ما قبلاً شنیده ایم فرق داشته باشد این مهم است که ما دیگر خودمان یا افکارمان محدود نسازیم. بعضی مواقع ممکن است حرف هایی از طرف اعضای NA  بشنویم که به نظر ما احمقانه بیاید حرف هایی مثل ((تسلیم شو تا پیروز شوی)) یا پیشنهاد دعا کردن برای کسی که از او رنجش ونفرت داریم. وقتی چیزهایی که هنوز امتحان نکرده‌ایم مردود نمی‌شماریم روشن بینی خود را نشان می‌دهیم .اصل تمایل نهفته در قدم یک را می‌توان به راه های مختلف تمرین کرد. ما وقتی که تازه شروع می کنیم تا به بهبودی فکر کنیم، خیلی از ما واقعاً اعتقاد نداریم که بهبودی برای مانیز امکان دارد یا اینکه اصلا نمی توانیم درک کنیم عملکرد آن چگونه است اما در هر صورت قدم یک را آغاز می نماییم. این اولین تجربه ما در رابطه با تمایل خواهد بود. اقدام به انجام هر کاری که به بهبودی ما کمک کند نشانگر تمایل است. مانند: زود به جلسه رفتن و تا آخر وقت در آن ماندن، کمک به چیدن اتاق جلسات، شماره تلفن دیگر اعضا را درخواست کردن و تماس گرفتن با آنها. اصل فروتنی در قدم یک، نقش محوری دارد، بیشتر از همه در تسلیم شدن ما شکوفا می شود. فروتنی به راحتی و بیشتر از همه در پذیرش اینکه ما چه کسی هستیم بروز می کند. نه بد تر و نه بهتر ازآن چه که زمان مصرف فکر می کردیم، فقط یک انسان. جهت تمرین اصل پذیرش ما باید بیشتر از اینکه فقط اقرار کنیم که معتاد هستیم از خود مایه بگذاریم. وقتی که اعتیاد خود را می پذریم تغییری ژرف و عمیق را در درون خود حس خواهیم کرد که توسط احساس امید فزاینده همراه می شود همچنین به ما احساس آرامش و صلح دست می دهد. با  اعتیاد و بهبودی و نیز همینطور با مفهومی که در این دو واقعیت در زندگی ما پیدا خواهند کرد روبرو و آشنا می‌شویم از آینده ای که همراه با شرکت در جلسات، تماس با راهنما و کارکرد قدم ها خواهد بود بیم و ترسی نخواهیم داشت به جای آن به بهبودی به عنوان  یک هدیه ارزشمند نگاه خواهیم کرد، و کار هایی که به بهبودی مربوط است بی دردسر مانند سایر عادات زندگی می پذیریم.

ما اقرار کردیم که به بهبودی به عنوان  یک هدیه ارزشمند نگاه خواهیم کرد.
 
قبل از اینکه ما وارد انجمن بشویم اصلاً چیزی در رابطه با ماهیت بیماری اعتیاد را نمی دانستیم.
دنبال یک راهکاری می گشتیم که یک جوری از این تنگنا،گذر کنیم.
جوری شده بودیم که نه خودمان می توانستیم به خودمان کمک کنیم و نه آن باوری که در ما شکل گرفته بود اما یک چیزی در درون ما به ما می گفت که این داستان،یک جوری باید فیصله پیدا کند.
مواد مخدر،بیشترین ضربه ای که به ما زد این بود که ما را از خودمان جدا کرد.
اولین چیزی که ما یاد گرفتیم این بود که گفتند "بهبودی" و بهبودی به نظر شخصی ما یعنی بهتر از آنچه که بودیم.
روز به روز که می گذرد انگار درک،فهم و آگاهی ما بالاتر می رود.
بهبودی،یک هدیه ارزشمند الهی و بزرگترین هدیه ارزشمند انجمن،بهبودی است که ما رو به جلو حرکت کنیم.
آن چیزی که خداوند در دامن ما قرار داد اول جلسه بود.
خیلی دوست داریم که خودمان را آدم متبحری نشان بدهیم ولی وقتی که به خودمان رجوع می کنیم متوجه می شویم که یک جای کار دارد می لنگد.
بعضی از آدمها هستند که آدم با نگاه مستقیم به آنها می تواند که آرامش بگیرد.
اصلاً کجا ما به حرف،گوش می دادیم؟ و بزرگترین لطف انجمن این است که ما در جلسه،سکوت می کنیم.
بعضی از کلمات باید از دهن آدم خودش خارج بشود تا به دل آدم بنشیند.
اگر آمده ایم اینجا چیزی را یاد بگیریم که خودمان هم نفهمیدیم و برَویم جای دیگر آن را بگوئیم همین الان بلند شویم و برویم.
یک چیزی مثل آهن ربا دارد ما را می کِشد و این یعنی هدیه.
نیرو،چیز منفی است و انرژی،چیز مثبتی است.
هر کدام از این اقرارها دارد یک سیلی را به صورت خود ما می زند.
هدیه ارزشمند را اگر به رسم ادب نبود تا حالا پس می دادیم.
چرا نگاه خواهیم کرد؟ چون به شخصه نداشتیم.
از سیگار شروع کردیم و به آن جایی که نباید برسیم رسیدیم ولی همیشه به خودمان می گفتیم که ما یک دانه ایم.
* در دنیای اعتیاد مابین زندان و تیمارستان و مرگ،صد البته "بهبودی" یک هدیه ارزشمند است بنابراین ما،درمیان تمامی چیزهایی که دور و بر ما در درون ما هست به بهبودی به عنوان یک هدیه ارزشمند نگاه می کنیم.
چون درد فیزیکی داشتیم،نمی فهمیدیم که چه چیزی هست.
نمی دانیم که چرا به او گفتیم "باشد".
صادقانه،ما نمی دانستیم که بهبودی چیست.
این هدیه را یک فرد به ما نداده است بلکه یک کس دیگری به ما داده است که ما می گوئیم "خدا".
ما،صبر نمی کنیم بلکه تحمل می کنیم بنابراین بین صبر و تحمل،یک فاصله به اندازه زمین و آسمان است یعنی بهبودی.
ما خودمان درک نمی کنیم که داریم تغییر می کنیم ولی اطرافیان ما دارند تغییر ما را می بینند.
همین که می بینیم اطرافیان مان به نسبت از ما راضی می شوند فکر می کنیم که بهبودی نیز همین است.
ما اگر می گوئیم "می ترسیم" از شما نمی ترسیم بلکه از خودمان می ترسیم.
امروز یک جورهایی می توانیم که راه خطر را نرویم و راه سلامت را برویم و دنبال بهبودی خودمان هستیم.
به ما گفتند که بهبودی،تغییر سبک زندگی است.
چرا نمی توانیم نقص هایی را که داریم را برطرف کنیم؟ بخاطر خودمحوری ما است که نمی توانیم نقص هایمان را برطرف کنیم.
"ارزش"ها امروز برای ما این است که یک چیزی را بدست بیاوریم.
امروز ارزش برای ما آن اعتباری است که بدست آورده ایم.
این بهبودی اول از همه به ما،تسلیم کردن را یاد داد.
وقتی که ما را تسلیم کرد ما را به فکر فرو می برد.
روشن بینی به ما گفت که بین بد و بدتر،بد را انتخاب کنیم.
تسلیم،صداقت،روشن بینی،فروتنی،پذیرش.
بهبودی،راههای مختلف بهبودی را هم به ما یاد می دهد که تمرین کنیم.
"نگاه کردن" دارد ما را مجاب می کند که این بهبودی،الکی بدست نیامده است پس دیگر خودمان را ارزان نفروشیم.
ما،در زمان مصرف خیلی وقت ها خودمان را ارزان فروختیم.
زمانی ما می توانیم یک هدیه ای را دریافت کنیم که در یک جایگاه با ارزشی قرار بگیریم که آن هدیه هم از طرف یک آدم با ارزشی است پس سعی می کنم که آن هدیه را هم خوب نگه بداریم.
برای ما مهم نیست که طرف مقابل چه فکری می کند و برای ما این مهم است که ما چه جوری داریم فکر می کنیم.
بهبودی،یک حرکت خوب باید باشد.
ما نگاه می کنیم که آیا اگر الان حرف بزنیم بهتر است و یا اگر الان گوش کنیم؟
بهبودی را اگر نگاه کنیم همه مسائل ما یکی یکی هم حل می شود.
اگر ما مسیر بهبودی را داریم طی می کنیم آیا باید حال شما را خوب کنیم و یا حال شما را بد کنیم؟
آیا واقعاً بهبودی،یک چیز ارزشمند است و یا یک چیز بی ارزشی است؟
اصلاً زندگی معتاد کلاً کلوپ بازی بوده است ولی اینجا آمده ایم که از کلوپ بازی،بهتر را بگوئیم.
وقتی که اندیشه ما عوض بشود حرکت ما هم تغییر می کند.
وقتی قضاوت نمی کنیم بهبودی پیدا می کنیم.
نقد ما،آغاز بهبودی است.
* نقد خود،آغاز بهبودی است.
هزار "به به" فروشنده به یک "نه" خریدار نمی ارزد.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد