انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

دو-7

اصول روحانی
در قدم دوم، ما روی روشن بینی ، تمایل،  ایمان، اعتماد و فروتنی تمرکز می‌کنیم. روشن بینی که در قدم دوم پیدا می‌کنیم بر اثر درک این مسئله است که به تنهایی نمی‌توانیم بهبود یابیم و به کمک احتیاج داریم که توسط باور به این مسئله که کمک برای ما وجود دارد تداوم پیدا می کند. مهم نیست که ما بدانیم این نیروی برتر چگونه می‌خواهد به ما کمک کندبلکه مهم این است که فقط باور داشته باشیم که کمک او به ما ممکن است.  تمرین کردن اصل روحانی تمایل در قدم دوم ممکن است که خیلی ساده شروع شود. در ابتدا ممکن است که فقط به جلسات برویم و به مشارکت معتادان در حال بهبودی گوش کنیم و تجربه آنها را در مورد این قدم بشنویم پس از آن سعی کنیم چیزهایی را که شنیده‌‌ایم در بهبودی شخصی خود به کار گیریم و البته از راهنمای‌مان هم درخواست کمک می‌کنیم.
ما نمی توانیم که فقط منتظر بنشینیم و منتظر باشیم که ایمان نهفته در قدم دوم را احساس کنیم ما باید روی آن کار کنیم، یکی از پیشنهاداتی که برای اکثر ما کار کرده این است که تظاهر به داشتن ایمان کنیم، این به آن معنی نیست که با خود ناصادق باشیم و نیازی هم نیست که به راهنمای خود یا کس دیگری در مورد آن دروغ بگوییم . ما این کار را به خاطر آن انجام نمی دهیم که به نظر خوب و با ایمان بیاییم، تظاهر به ایمان فقط به این معنی است که به گونه ای زندگی کنیم  مثل اینکه باور داریم آن چیز که آرزویش راداریم ، اتفاق خواهد افتاد و در قدم دو به این معنی است که بگونه ای زندگی کنیم مثل اینکه منتظر هستیم تا سلامت عقل هر آن به ما بازگردد. راه‌های متنوعی وجود دارد تا این راهکار در زندگی شخصی خود به کار گیریم.. اکثر اعضای ما پیشنهادمی‌کنند که ما می‌توانیم با شرکت منظم در جلسات و گوش کردن به راهنمای‌مان این فرآیند را شروع کنیم .
تمرین اصل روحانی اعتماد نیاز به غلبه بر ترس‌مان در مورد فرایند برگشت سلامت عقل دارد. حتی اگر مدت کوتاهی است که پاک هستیم احتمالاً تجارب دردآوری را در رشدمان در بهبودی داشته‌ایم و ممکن است بترسیم که درد های بیشتری در راه باشد. به نوعی هم این مسئله درست است برای اینکه دردهای بیشتری در راه است  اما هیچ یک از آنها بیش از حد تحمل ما نیست و نیاز نیست که آنها را به تنهای تحمل کنیم. اگر ما اعتمادمان را به فرآیند بهبودی و یک نیروی برتر از خودمان ارتقاء دهیم، می‌توانیم از این دوران دردآور در بهبودی‌مان عبور کنیم. ما می‌دانیم که در انتهای این دوران چیزی که منتظر ما است بیش از یک شادی مصنوعی است بلکه یک تغییر بنیادین خواهد بود که زندگی ما را از لحاظ رضایت عمیق‌تر خواهد کرد.
اصل فروتنی از تشخیص اینکه نیروی برتر از خودمان وجود دارد سرچشمه می گیرد. برای ما دست برداشتن از اتکاء کردن به افکار خودمان و در خواست کمک یک مجادله بزرگ خواهد بود اما زمانی که موفق به انجام این کار شویم  اصل روحانی فروتنی نهفته در این قدم را تمرین می کنیم.


ما به این باور رسیدیم که به تنهایی نمی‌توانیم بهبود یابیم.
 

غیر از بخش های زمینی،یک بخش که خداوند و یا نیروی برتر است تنها کسی است که ما را کمک کرده است که تا اینجا آمده ایم با ابزارهایی مثل دوستان بهبودی.
تنها کاری که قرار بود ما در این مدت بکنیم فقط این بود که ما مصرف نکنیم و بقیه کارها را خداوند انجام داد.
ما اقرار کردیم که به تنهایی قادر به قطع مصرف نیستیم که به تنهایی نمی توانیم بهبود یابیم هم ادامه همان است چون ما همیشه در تنهایی محکوم به شکست هستیم.
وقتی ما می آئیم و تسلیم می شویم تازه در مسیر بهبودی قرار می گیریم و وقتی که تسلیم می شویم هم باید که تمام افکارهای مان را بیرون بریزیم ولی چون سلامت عقل نداریم بعضی از نواقص را نگه می داریم.
پس باید که باور کنیم و فکر می کردیم که باور کرده ایم ولی به این نتیجه رسیدیم که هنوز باور نکرده ایم.
ما قبل از این یک باورهایی را داشتیم که همان باورهای کهنه که فکر می کردیم خیلی درست است ولی با کارکرد قدمها به یک باور جدیدی رسیدیم و متوجه شدیم که باورهای گذشته ما نیز خیلی اشتباه است.
اینگونه اتفاق نمی افتد که ما فقط خودمان بدانیم و یا ببینیم و یا...و باید که دیگران و باورهای دیگران را ببینیم و بشنویم و...تا آن اتفاق بیافتد.
اصلاً داستان اعتماد داشتن و یا امید داشتن یعنی چه؟
"اتفاق" روز به روز با روشن بینی ما،بهتر می شود.
امروز سعی می کنیم که با کمک گرفتن از دیگران،غالب بشویم به مشکلاتی که در زندگی ما وجود دارد.
یک اتفاقی در درون ما دارد بوجود می آید که خیلی متفاوت با گذشته است.
امروز متوجه شده ایم که روشن بینی،خیلی متفاوت است با روشن بینی ای که ما فکر می کردیم.
استفاده گرفتن از تجربه دیگران،خیلی می تواند کمک کند در بازگشت سلامت عقل به ما.
ما وقتی که مصرف می کردیم،آیا متکی به خودمان بودیم؟
از درون باز هم همان "وابستگی" هست و به تنهایی نمی توانیم.
حالا مواد را گذاشته ایم کنار ولی روحیه بی اعتمادی ما،تمام نشده است و باید که دوباره به یک جایی وصل باشیم.
الان همان جور مثل گذشته باز هم باید که کمک بگیریم و باید وصل به یک نیروی برتر بشویم چون ما خودمان به تنهایی نمی توانیم.
الان بایستی که دوباره از یک جای دیگری نیرو بگیریم چون ما می دانیم که به تنهایی نمی توانیم.
الان باید که از نیروهای مثبت،کمک بگیریم.
آرام آرام حس می کنیم که اگر کمک بگیریم حالا از راهنما و یا جلسات و یا از خدا،می توانیم پاک بمانیم چون از خودمان چیزی را نداریم.
اندیشه که یک دفعه تغییر نمی کند و بایستی که خورد خورد یک چیزی از یک جایی بیاید.
"به تنهایی نمی توانیم بهبود یابیم" را دیگران به اشتباه می گیرند که "بایستی به دیگران وابسته بشویم".
اصول را به شخصیت ها،ترجیح بدهیم یعنی سعی کنیم که با همه چیز،شاد باشیم.
چرا می گویند که "ما به تنهایی نمی توانیم" چون قرار است که از تجربیات همدیگر استفاده بکنیم ولی تجربیات همدیگر را عیناً نمی توانیم بکار ببندیم.
کلاً هیچ چیز ما شبیه به همدیگر نیست که یک راهکار بتواند به درد همه ما بخورد.
از تجربه ها استفاده می کنیم برای تصمیمی که خودمان به تنهایی قرار است که بگیریم.
چرا نمی گوید "ما" و چرا نمی گوید "من"؟ چون قبلاً یک زمینه هایی انجام شده است که این "من" تبدیل شده است به "ما" بوسیله اقرار.
این ما بایستی که یک فرآیندی را که از اراده شخصی ما گذشته است را طی کند.
ما،یک جائی "صوتی" است و یک جایی هم "عملی" است.
باید یک فرآیندی از ما در درون ما،شکل بگیرد.
"باور" چه چیزی است؟ باور،یک چیز درونی و ذهنی است که در درون ما شکل می گیرد و از کجا شکل گرفته است؟ از تجربیات بیرونی که با شخصیت درونی ما نیز متحد شده و شکل گرفته است.
بیائیم ببینیم که ارزش های امروز ما،چه چیزی است.
تجربیات گذشته ما به این نتیجه رسیده است که ما،نه به تنهایی می توانیم این راه را برویم و نه از طریق عقل و یا از طریق احساس مان می توانیم بنابراین کمک بگیریم.
باوری که در روح جمعی هست باید در ما شکل بگیرد.
می گوید که باور خودت را طبق اصول،پردازش بکن یعنی باور قدیمی را تغییر به باور امروز بکن.
ما،در جمع هستیم ولی باز هم تنها هستیم.
تنهایی ما را چه چیزی بوجود می آورد؟ ذهنیت ما که ما را یا به گذشته می برد و یا به آینده می برد.
تنهایی را ذهن ما می سازد که ما را به گذشته و یا به آینده می برد.
بهبودی یعنی چه؟ یعنی بهتر زندگی کردن و بهتر بودن و برای اینکه بهتر زندگی کنیم نیاز است که من ها،ما باشیم.
ظاهر قضیه این است که ما هستیم ولی باطن قضیه هم بایستی که ما باشیم یعنی من ها هم در بیرون و هم در درون تبدیل به ما شده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد