دو-3

نداشتن سلامت عقل

آگر ما شکی در مورد نیازمان به برگشت سلامت عقل داریم با این قدم مشکل خواهیم داشت. مرور مجدد قدم یک می‌تواند به برطرف شدن شک‌مان کمک کند. حال زمان مناسبی برای بررسی نداشتن سلامت عقل‌مان است. حال زمان مناسبی برای بررسی نداشتن سلامت عقل‌مان است. نداشتن سلامت عقل به معنی از دست دادن جنبه، تناسب و اعتدال است. برای مثال ممکن است فکر کنیم مشکلات شخصی ما خیلی مهمتر از مشکلات دیگران است. در واقع ممکن است ما نیاز دیگران را اصلا در نظر نگیریم ولی مشکلات کوچک خود را یک فاجعه بدانیم و بدین طریق زندگی‌مان از تعادل خارج شود. یک نمونه بارز از افکار دیوانه‌وار این است که فکر کنیم به تنهایی می توانیم پاک بمانیم یا اینکه فکر کنیم مصرف مواد مخدر تنها مشکل ما است و حالا که پاک هستیم همه چیز خوب است و مشکلی نداریم. در معتادان گمنام نداشتن سلامت عقل اغلب به این شکل تعریف می شود "اعتقاد به اینکه چیزی خارج از ما – مانند مواد مخدر ، قدرت ، سکس ، یا غذا می تواند مشکلات درونی ما را از بین ببرند و احساسات ناخوشایند ما را تغییر دهد". اگر برای مدتی پاک بوده ایم، ممکن است دریابیم که یک لایه جدید از انکارباعث گردیده تا تشخیص نداشتن سامت عقل در زندگی فعلی برای‌مان خیلی مشکل شود. نیاز است به همان شکل که در اوایل بهبودی عمل کردیم اول با راه ها و انواع کارهای مختلفی که بی عقلانه و از روی نداشتن سلامت عقل رفتار کرده ایم آشنا شویم. اکثر ما در یافته ایم که درک ما از نداشتن سلامت عقل خیلی فراتر از آنچه در کتاب پایه تعریف شده می باشد. ما، یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می کنیم حتی وقتی که کاملاً از نتایج آن آگاه هستیم. شاید درد و رنج ما آنقدر زیاد است که به پیامد های آن اشتباه اهمیت نمی دهیم ، یا فکر می کنیم که عمل از روی وسوسه ارزش آن را دارد.

ما به این باور رسیدیم که یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می‌کنیم.
 

"طی کجا و چگونه و چه زمانی" دیگر برای ما امروزه مهم نیست.
ما می دانیم که وقتی فریاد بزنیم کنترل مان را از دست می دهیم و شرایط هم به ضرر ما تمام می شود و نتایج وحشتناک آن را هم می بینیم ولی باز هم برای سری دوم و سوم انجام می دهیم.
وقتی که خشم را درک می کنیم،می افتد.
خود لغزش هم تکرار اشتباه است.
لغزش اینگونه نیست که باور کنیم هر روز لغزش می کنیم.
وقتی که یک اشتباهی را در اتفاقاتی که تصمیم گرفته ایم انجام ندهیم دستی کشیدن خیلی سخت است.
بزرگترین اشتباهی که ما کردیم مصرف مواد مخدر است.
بزرگترین اشتباه زندگی ما که هر روز تکرار کردیم مصرف مواد مخدر بود که بواسطه مصرف مواد مخدر نیز اشتباهات دیگری هم به میان آمد.
نداشتن سلامت عقل باعث شد که ما آن همه اشتباه را بکنیم.
ما فکر می کردیم عشق است که داریم به خانواده مان می دهیم ولی دیدیم که عشق نیست بلکه وابستگی است.
ما از روزی که با این جمله "ما به این باور رسیدیم که یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می کنیم" آشنا شدیم خیلی غمگین شدیم و یا خیلی درد کشیدیم.
با مسائل،احساسی برخورد کردیم و این احساسی برخورد کردن ما نیز باعث شد که ما با بزرگترین اشتباه زندگی مان که مصرف مواد مخدر است آشنا شویم.
* بزرگترین اشتباه زندگی ما،قطع ارتباط با آگاهی است.
ما الان هم با هر موضوعی بصورت احساسی برخورد می کنیم یعنی باز هم داریم اشتباه مان را تکرار می کنیم و باز هم داریم خسارت می بینیم.
ما با اشتباهات مان،سدی را درست کردیم که ممکن بود امروز اینجا نباشیم.
خودِ تکرار یعنی اشتباه،حالا چه در کار خوب و چه در کار بد.
وقتی که تکرار به کار می آید فکر می کنیم که همه چیز را می دانیم و اشباع شده ایم.
همین که باور کنیم یک اشتباه را تکرار می کنیم،چه اتفاقی برای ما افتاده است؟
همین که ما متوجه می شویم یک اشتباه را داریم تکرار می کنیم یعنی سلامت عقل دارد به ما برمی گردد.
یک نیرویی دارد کمک می کند که باورهای ما دارد عوض می شود که این همان سلامت عقل است.
هیچ وقت برعکس باطن خودمان،حرف نزنیم.
تنها راه ماندن در برنامه این است که خودمان باشیم.