انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

دو-2

امید

یأسی که ما با آن وارد برنامه شدیم توسط کار کرد قدم دو به امید تبدیل می شود. هر بار که فکر می کردیم راهی برای خروج از اعتیاد کرده ایم – راه هایی مانند دارو ، مذهب یا روانکاوی در نهایت به این نتیجه می رسیدیم که کمک آنها بسیار محدود است و فقط تا حد کمی می توانند به ما کمک کنند. به مرور همه راه هایی را که به فکر مان می رسید امتحان کردیم تا کلیه منابع در دسترس مان تمام شد و سردر گم بودیم که آیا هرگز می توانیم راه حلی برای این مشکل بغرنج بیابیم و ایا اصلاً راه اصلی در دنیا برای این مسئله وجود دارد. در واقع ما وقتی که به معتادان گمنام پیوستیم در مورد آن هم شک داشتیم و فکر می کردیم که این هم شا ید یک روش دیگر است که کارآیی ندارد و یا حداقل برای ما کار نخواهد کرد و باعث تغییر و تحولی در ما نخواهد شد اما ظرف همان چند جلسه اول حضورمان ، اتفاقی خارق العاده برایمان روی داد. در آنجا معتادان دیگری هم بودند که درست مثل خود ما مواد مخدر مصرف می کردنده‌اند و حالا پاک بودند. ما، آنها را باور کردیم و می دانستیم که می توانیم به آنها اعتماد کنیم. آنها جاهایی را که ما در طول زمان مصرف مان بوده‌ایم را می شناختند و نه فقط پاتوق‌ها و اماکن و محل های مختلف را بلکه نقاط وحشتناک و یأس آوری را که روح ما هر بار که مصرف می‌کردیم سری به آنجا می‌زد. معتادان در حال بهبودی که ما در NA ملاقات کرده ایم همگی آن مکان ها را می شناختند برای اینکه روزی خود نیز در آنجا بوده اند.
وقتی می فهمیم که اعضای دیگر که مانند خود ما معتاد هستند ، توانسته اند پاک بمانند و رهایی پیدا کنند برای اولین بار امید را تجربه کردیم . آن لحظه را همگی ما حتی پس از سال ها به یاد می آوریم. شاید در آن لحظه با تعدادی از اعضا بعد از جلسه ایستاده بودیم و صحبت می کردیم یا شاید در جلسه به داستان کسی که دقیقاً مشابه داستان خودمان بود گوش کردیم ولی به هر حال آن لحظه برای همه ما وجود داشته است.
در طول پاکی هم این امید برای ما تجدید می شود. هر بار کشف جدیدی درباره بیماری‌مان می‌کنیم درد و ناراحتی از این کشف جدید توسط موجی از امید همراهی می شود. علیرغم این که فرایند ریزش و فرو ریختن انکار ممکن است بسیار دردآور باشد اما هر بار چیز دیگری درون ما  جای آن را می‌گیرد. حتی اگر احساس کنیم که به چیزی ایمان نداریم حتما برنامه را باور داریم. ما باور  داریم که حتی در یأس آور ترین زمان ها و در بیمار ترین حالات خود باز هم سلامت عقل می تواند به ما باز گردانده شود.

ما به این باور رسیدیم که اتفاقی خارق العاده برایمان روی داد.
 

اتفاقات ریز و درشت در زندگی ما در طی روز و هفته و ماه و سال،پیش می آید.
اتفاق هست و ریز و درشت است و یا کوچک و بزرگ است اما چه حرکتی را ما کرده ایم که خارق العاده شده است؟
خارق العاده،چرا برای ما "خارق العاده" شده است؟
اعتیاد برای ما خیلی خارق العاده است هر چند که ما خیلی کارهای خوبی را انجام داده ایم.
این خارق العاده برای ما معتادان خیلی سنگینی می کند و شاید که به چشم دیگران نیاید ولی به چشم خودمان می آید.
امروزه می بینیم که حرکت،حرکت بسیار زشتی بوده است.
نفهمیدیم که چه جوری آمدیم.
این خارق العاده برای ما خیلی دارد گران تمام می شود.
اسم اعتیاد،خیلی سنگینی دارد برای ما می کند.
این خارق العاده،یک اسم کوچکی است ولی برچسب اعتیاد،خیلی سنگین است.
دوست هم نداریم که از "گله" دور شویم تا آقا گرگ بیاید دست ما را بگیرد.
"رویداد" جمله خبری است.
بعضی از چیزها مترادف ندارد مانند "کائنات".
کائنات یعنی ما و هر چیزی که دور ما هست.
خارق العاده مانند "خدا" و یا "شگفت انگیز" و یا...است که نمی توان برای آن تعریفی را آورد.
کسی اصلاً نمی تواند بفهمد که درد اعتیاد چقدر است چون درد برادر مرده را برادر مرده می داند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این محبت را خداوند برای ما انجام داد و اعتیاد را از ما گرفت.
دو دو تا در انجمن همراه با بی نهایت می شود و حتماً نباید که چهار تا بشود.
باوری که در ما بوجود آمده بود از روی ناباوری های ما بود.
"من" به تنهایی،قادر نیستم و "ما" قادر هستیم.
یکی از شاخه های اتفاق خارق العاده ای که برای ما روی داد این بود که بوسیله یک مُشت بچه معتاد متوجه خودمان شدیم و با اینکه فکر می کردیم که خیلی می دانیم و خیلی می فهمیم.
از همان هایی که باید از آنها فرار کنیم همان ها هم ناجی ما هستند.
"معتاد" یبوست عقل و اسهال کلام دارد.
* "معتاد" یبوست در افکار و اسهال در احساسات دارد!
در آن ور داستان،ما یبوست عقل داشتیم و فکر نمی کردیم و فقط حرف می زدیم که دیگران هم هی می گفتند که حرف نزنیم.
ما،فکر می کردیم که داریم دانش خورد می کنیم ولی واقعاً آن جوری نبود.
امروز که سعی می کنیم کمی فکر کنیم برای ما یک اتفاق خارق العاده است چون بوسیله حرف زدن های مان خیلی چیزها را از دست دادیم.
آن روزها هم به ما گفتند ولی ما نفهمیدیم چون یبوست عقل داشتیم و امروز خدا را شکر می کنیم چون سلامت عقل دارد به ما باز می گردد.
به رفتار گذشته مان فکر می کنیم و نه به رفتارهای امروزمان.
امروز یاد گرفته ایم که اگر اشتباهی را می کنیم عذرخواهی بابت اشتباه خودمان بکنیم.
اتفاق،یک حادثه و یا یک موضوع پیش آمده است و خارق العاده هم یک چیزی که خارق از طبیعی است،می باشد.
بزرگترین اتفاق خارق العاده ای که قبلاً برای ما افتاد این بود که ما،معتاد شدیم یعنی اتفاقی که ماورای ذهن دیگران و ذهن خودمان بود.
یک اتفاق ماورای خارق العاده که نمی دانیم چه جوری شد این بود که تصمیم گرفتیم از آن اتفاق خارق العاده قبل که برای ما افتاده بود رهایی پیدا کنیم و به پاکی برسیم.
بواسطه دوستانی که یک روزی خراب تر از ما بودند ما را درک کردند و ما را به سمت بهبودی به حرکت وادار کردند.
در این اتفاق خارق العاده،ما فهمیده ایم که باید جستجو کنیم و پرده برداریم و رها کنیم.
هم معتاد شدن مان خارق العاده بود و هم قطع مصرف کردن مان خارق العاده بود.
ما با همه دانش،هیچ وقت متوجه نشده بودیم که ما،خودمان مشکل داریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد