انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

دو-1

امید

ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
قدم یک ما را از تصورات‌مان در مورد اعتیاد رها می سازد و قدم دو به ما امید به بهبودی را می بخشد. قدم دو به می گوید که آنچه در مورد اعتیادمان در قدم یک کشف کرده ایم به معنای آخر راه و پایان داستان نیست. قدم دو می گوید که درد و دیوانگی که با آن زندگی می کردیم کاملاً غیر ضروری بوده اند. ما می‌توانیم ازشر آنها خلاص شویم و به وقتش از طریق کارکرد دوازده قدم معتادان گمنام یاد می گیریم که کاملاً از آنها رها شویم و بدون آنها زندگی کنیم.
قدم دوم، خلائی که پس ازکار کردن قدم یک احساس می کنیم را از بین می برد. وقتی به قدم دو می رسیم شروع به این فکر می‌کنیم که شاید و فقط شاید نیروی برتری در ما وجود داشته باشد،– نیرویی که توان و ظرفیت التیام زخم های روحی ما، آرام کردن روان سر در گم ما و بازگرداندن سلامت عقل به ما را دارد.
وقتی که ما در برنامه یک تازه وارد بودیم اکثرمان از مفهوم این قدم که دلالت بر نداشتن سلامت عقل می کرد متعجب بودیم . از تشخیص دادن عجزمان تا اقرار به نداشتن سلامت عقل به نظر یک خیزش و پرش خیلی بزرگ می آمد.  اگر چه پس از اینکه مدتی دربرنامه ماندیم شروع به درک مفهوم واقعی این قدم می کنیم. در کتاب پایه نداشتن سلامت عقل به این شکل معنی شده "تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن". ما به راحتی می توانیم با این مفهوم رابطه برقرار کنیم. بالاخره خود ما چند بار سعی کردیم که کار خلافی را بدون تقبل مسئولیت و تحمل پی آمدش انجام دهیم و موفق نشده ایم و هر بار به خود گفته‌ایم که این دفعه فرق می‌کند این یعنی دیوانگی. وقتی اصول این قدم را برای سالیان متمادی به کار گیریم وزندگی کنیم تازه کشف می کنیم که دیوانگی ما واقعاً چقدر عمیق است و اغلب به این نتیجه می‌رسیم که گفته کتاب پایه فقط یک خراش کوچک بر روی سطح است. بعضی از ما از این قدم اجتناب کردیم چون فکر می کردیم لازمه آن مذهبی بودن است که این فکر از حقیقت دور است. هیچ چیز و مطلقاً هیچ چیز در برنامه NA وجود ندارد که لازمه انجام آن برای یک عضو نیازی به مذ هبی بودن او داشته باشد. انجمن ما از این ایده که هر کس علیرغم... و مذهبی بودن یا نبودن می تواند به ما ملحق شود به شدت دفاع می کند. اعضای ما نهایت سعی خود را می کنند تا ضامن این اصل باشند وهیچگونه مصالحه و سازشی را در مورد حق بلا شرط هر معتاد برای رسیدن به فهم شخصی از نیروی برتر تحمل نمی کنند. این یک برنامه روحانی است و نه مذهبی.
زیبایی و شکوه قدم دو آنجا متجلی می شود که شروع به این فکر می کنیم که نیروی برتر ما، چه و چگونه است. ما تشویق می شویم که نیرویی را انتخاب کنیم که عاشق و مهربان باشد و از همه مهمتر قادر باشد که سلامت عقل را به ما باز گرداند. قدم دو می گوید که به مرور یک نیروی برتر از خودمان باورآوردیم بلکه می گوید  که به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند. بنابراین تکیه و پا فشاری بر اینکه این نیرو، کیست یا چیست ، نمی باشد بلکه بر کاری که این نیرو می تواند برای ما انجام دهد تکیه می کند. گروه شرایط کافی برای یک نیروی برتر بودن را دارد. همینطور اصول نهفته در دوازده قدم. البته درک شخصی هر عضو نیز کفایت می کند. هر قدر به مدت پاکی ما افزوده شود و به کارکرد قدم ها ادامه دهیم بهتر درک می‌کنیم که علیرغم طول اعتیادمان و عمق دیوانگی ما، هیچ محدودیتی در توانایی نیروی برترجهت باز گرداندن سلامت عقل به ما وجود ندارد.

ما به این باور رسیدیم که قدم دو به ما امید به بهبودی را می بخشد.

ما از روز اول که آمدیم با امید به بهبودی به جلسات آمدیم.
معتاد،زیاده خواه است و زود می خواهد و زیاد هم می خواهد.
"جدّی بگیر ولی سخت نگیر" و ما چون سخت گرفته ایم خیلی خسته هستیم.
* سخت گیری،وسواس می آورد ولی جدّی گیری،نظم می آورد.
قبلاً مغز ما سرویس می شد ولی امروزه مغز ما مشغول می شود.
فهمیدیم که نیروی برتر اصلاً خداوند نیست و نیروی برتر،راهنما و یا دوستان بهبودی ما است.
عدم سلامت عقل اینگونه برای ما تعریف شده است که تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت را داشتن.
ما،عقل داشتیم ولی نمی توانستیم از آن استفاده بکنیم.
با کارکرد قدم یک،به یک آگاهی نسبی رسیده ایم که اگر این راه را برویم،می توانیم به یک آرامش نسبی برسیم.
دوازده سال،ما باید زحمت بکشیم تا دیپلم بگیریم که این دوازده قدم همان دوازده سال است تا ما بتوانیم دیپلم را بگیریم که حالا می خواهیم وارد دانشگاه بشویم و یا نشویم.
ما معتادان اگر عقل مان کار می کرد و راه مان درست بود معتاد نمی شدم.
ما قبل از اینکه بفهمیم قدم چیست امید به بهبودی را در دل ما روشن کردند.
توانستیم به انسانهایی برای اولین بار اعتماد کنیم که دوست دارند ما بهبودی پیدا بکنیم.
جایی را پیدا کرده ایم که درد دل مان را بگوئیم و مسیر بهبودی را هم تشخیص بدهیم که امید در دل ما هم شکوفا می شود.
یکی از مشغله هایی که ما را اذیت می کند همین مشغله ی گفتگوهای درونی است.
ذهن فقط بدبخت می کند.
وقتی که فکر می کنیم چکاری را داریم می کنیم؟ فقط اطلاعات دیروزمان را داریم می بینیم.
نباید فکر ما این همه هرج و مرج در آن باشد.
در قدم یک،دیدیم که کنترل زندگی ما بهم ریخته است که وقتی آن را دیدیم،دیدیم که نمی توانیم زندگی مان را کنترل کنیم و فقط "نمی توانیم"ها بود و نمی توانیم هم یعنی عجز.
در برابر نمی توانیم فقط یک راه هست که آن هم این است که بگوئیم "نمی توانیم" که همان تسلیم است.
وقتی که می پذیریم ولی نمی توانیم "می توانیم" می شود.
ما وقتی که می پذیریم "نمی توانیم" تبدیل به "می توانیم" می شود.
تسلیم ما در برابر چیست؟ مشکل را مواد مخدر،درست کرده بود و ما در قدم یک گفتیم که ما در برابر مواد مخدر،تسلیم هستیم و ما،قوی تر بودیم و هستیم و خواهیم بود.
* اسم خدای ما "امید" است.
وقتی که پذیرفتیم و تسلیم هستیم یک سکونی بوجود می آید.
بهبودی یعنی ماندن در تسلیم.
"پس می شود" یعنی امید می آید.
نیروی برتر،نیرویی است که کمی بهتر می تواند به ما کمک بکند.
برتر یعنی کمی بالاتر.
یک نیروی برتر است که می تواند به ما امید بدهد.
اول که باور نمی کردیم ولی بعداً که باور کردیم به خودمان گفتیم که "می شود".
ما اصلاً نمی توانیم در مورد دیگران قضاوت،بکنیم.
انسان اصلاً نمی تواند در مورد انسانهای دیگر،قضاوت بکند.
الان ما اگر صحبت از خداوند بکنیم یک صحبت توهمی است و بایستی که یک ادراکاتی را از خداوند داشته باشیم.
اصلاً چیزی اختراع نشده است و فقط تقلید از طبیعت است.
ما وقتی که می بینیم کپی برداری می کنیم.
این واقعیت است که ما می گوئیم "ما اشتباه می کنیم".
ما هر چیزی را که داریم یا درست است و یا غلط است و فقط توجه باید بکنیم.
ما چرا حس کردیم که این امید را پیدا کرده ایم؟
ما،دورنمای امیدیم.
قدم دو می گوید که اگر در وسط بایستیم و قدرت خداوند نیز جاری و ساری بشود،می توانیم که یک انسان بشویم.
قدم دو می خواهد به ما بفهماند که اینجا حریم،حریم مهرورزی است.
خبر آمد خبری در راه است پس باید که دست ها را باز کرد.
ما خود خدا هستیم و فقط چند صباحی آن آینه،زنگار گرفته بود.
بزرگترین رخداد انجمن،ما هستم و چه اتفاقی افتاده است؟ طرز تفکر ما،تغییر پیدا کرده است و دیگر می توانیم مشکل را ببینیم.
ما می توانیم جایگاهی را پیدا بکنیم که از جایگاه خداوند به دیگران نگاه بکنیم.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد