انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

انجمن برادری طالوت

سلام به خداوند مهربان و عاشق

یک-1

ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگی‌مان غیر قابل اداره گردیده بود.


برای هر چیزی آغازی وجود دارد واین در مورد قدم ها نیز صدق می کند. قدم یک، آغاز فرآیند بهبودی است التیام از همین جا شروع می شود و ما نمی توا نیم از این فراتر برویم مگر اینکه این قدم را کار کنیم.
بعضی اعضای معتادان گمنام بطور حسی به درکی مستقیم و یا ناگهانی از این قدم می‌رسند.بعضی دیگر انتخاب می کنند که این قدم را با روشی منظم و هدفمند کار کنند. دلایل ما برای کار کردن قدم یک به صورت منظم با یکدیگر تفاوت دارد. دلیل بعضی ممکن است این باشد که بعد از شکست در نبردی فرساینده و دشوار با مواد مخدر، تازه بهبودی را شروع کرده اند ودلیل بعضی از ما ممکن است این باشد که مدتی هست در برنامه هستیم و از مصرف مواد پرهیز کرده اما به این نتیجه رسیده ایم که بیماری ما دوباره فعال شده و بر دیگر مسائل زندگی ما تاثیر گذاشته است و ما را مجبور کرده تا باز با  عجز خود و غیر قابل اداره بودن زندگی روبرو شویم. انگیزه هر رشدی حتما نباید درد و ناراحتی باشد اکنون ممکن است درست وقت آن باشد که یک بار دیگر قدم ها را کار کنیم و یک دور جدید از سفر بی پایان بهبودی خود را آغاز نماییم.
بعضی از ما بعد از اینکه می فهمیم که یک بیماری و نه یک ضعف اخلاقی باعث رسیدن ما به آخر خط شده آرام می شویم. بعضی هم اصلاً اهمیت نمی دهند که دلیلش چه بوده و فقط می خواهند که رهایی یابند. دلیل هر چه باشد، زمان آن رسیده که قدم ها را کار کنیم که به معنی مشغول فعالیتی معین شدن است تا به ما کمک کند از بیماری اعتیادمان به هر شکلی که فعلاً بروز کرده رهایی یابیم. امید ما این است که اصول قدم یک در درون ما رسوخ کند و تسلیم ما عمیق تر شود  و اصول پذیرش، فروتنی، تمایل، صداقت، روشن بینی، جزئی اساسی از شخصیت ما گردد.
اول ما باید تسلیم شویم که راه های مختلفی برای این کار وجود دارد. بعضی از ما راهی که طی کرده‌ایم تا به قدم اول برسیم آن قدر دشوار بوده تا ما را متقاعد سازد که تسلیم شده بدون شرط تنها راه حل ما است. بعضی از ما این فرایند را شروع می کنیم، ولی هنوز متقاعد نشده ایم که معتاد هستیم یا به آخرخط رسیده ایم و فقط از طریق کار کردن قدم یک است که تشخیص می دهیم که معتاد هستیم. به اخر رسیده ایم و باید تسلیم شویم.
قبل از اینکه قدم یک را شروع کنیم به هر قیمتی  باید پرهیز کرده و پاک باشیم. اگر در جلسات معتادان گمنام تازه وارد هستیم و بخواهیم کار کردن قدم یک را درباره تأثیرات اعتیاد مواد مخدر در زندگیمان، به کار گیریم نیاز است که حتما پاک شویم. اگر مدتی است که پاک هستیم و قدم یک ما در رابطه با عجز در برابر رفتاری است که باعث غیر قابل اداره شدن زندگی‌مان گردیده نیاز است راهی پیدا کنیم که برای مدتی آن رفتار را متوقف نماییم تا تسلیم ما با ادامه آن رفتار مخدوش نگردد.


ما اقرار کردیم دلیل هر چه که باشد زمان آن فرا رسیده که قدم‌ها را کار کنیم.

 

 

یک "انکار" داریم و یک "اقرار" داریم و اقرار آن چیزهایی است که می ریزیم بیرون ولی انکار آن چیزهایی است که ما برای خودمان نگه می داریم."اقرار" حالت کوه آتشفشان را دارد که باید بریزد بیرون که آن هسته زمین،آرام بگیرد.

خیلی بد است که ما،یک آدم چند شخصیتی باشیم که خیلی وقت ها هم خودمان را آزار می دهد.
جفت حالت ها را هم قبول داریم که خود واقعی ما است.ما اینجا مجبور هستیم و ما محکوم هستیم که تغییر بکنیم.
ما همیشه ترس از آن داشتیم که این هیولا،بزرگ و یا بیدار بشود.
هنوز به این باور در دوران مصرف نرسیده بودیم که می توان بدون مواد مخدر هم زندگی کرد.
ما فقط یاد گرفته بودیم طوطی وار که بلند بشویم و توضیح بدهیم.
به این باور رسیدیم که باید یکی باشد که به ما کمک کند.آیا می خواهیم که آدم بشویم؟
دلیل هر چه که باشد ما باید که پا بگذاریم به درون قدمها.
ما به آن باور نرسیده بودیم که ما نیاز داریم که به خودمان برسیم.
کارکرد قدمها به ما این آگاهی را می دهد که ما چه جوری به خودمان ضرر نرسانیم و به خودمان احترام بگذاریم.
دلیل این است که به دیگران اجازه بدهیم که به ما کمک کنند.دلیل هر چه که باشد مهم نیست و زمان آن فرا رسیده است.
فقط می دانیم که یک چیزی هست که خیلی خوب است.
همیشه دوست داشتیم که برویم ته یک چیزی را در بیاوریم ولی بخاطر تنبلی،هیچ وقت آن کار را نکردیم.
ما آمدیم به NA و گفتیم که می خواهیم ترک کنیم ولی...
این "زمان" دهن ما را سرویس کرد.دقیقاً مثل نُه ماهگی یک جنین است که اگر زودتر به دنیا بیاید از بین می رود و اگر هم دیرتر به دنیا بیاید باز هم از بین می رود و زمان آن بود که الان ما باید می آمدیم اینجا.
اگر می خواهیم به چیزی که می خواهیم برسیم صبر کنیم و گوش کنیم و ببینیم که چه اتفاقی می خواهد بیافتد.ما فقط نمی دانیم که چه اتفاقی دارد می افتد و فقط یک چیزی را داریم حس می کنیم.ما نمی دانیم که چه اتفاقی می افتد ولی...
هیچ تعریفی واقعاً برای هیچ چیزی را نداریم.فعلاً فکر می کنیم که فقط باید گوش کنیم.
"زمان" برای ما یعنی فعلاً هیچ عکس العملی را نشان ندهیم است.امروز حس می کنیم که زمان آن رسیده است که بفهمیم که دخل و تصرفی نسبت به چیزی را نداریم.
ما نمی خواهیم حرف بزنیم که حرف زده باشیم.ما اگر همدیگر را تصحیح نکنیم درست نمی شود.
انجمن به ما آنقدر روشن بینی داده است که زمان آن برسد که هر اتفاقی بیافتد،می افتد.
دلیل: نرسیدن به دلخواه و یا ایده آل و یا فاصله داشتن از بسیاری مسائل،ما را بر آن داشت که قدمها را دوباره کار کنیم.نداشتن تعادل نسبی در تمام مسائل زندگی.لغزش های پی در پی بخاطر عصبانیت و خشم.
یک لیوان پر،چیزی داخل آن جا نمی شود پس بیائیم ذهن مان را خالی کنیم.ما اقرار کردیم به هر دلیلی که شده است این قدمها را کار کنیم."زمان آن رسیده" یعنی الان وقت آن شده است که این قدمها را کار کنیم.
ما الان متوجه شدیم که این قدمها را کار کنیم حالا به هر دلیلی."کار" با دانش،فرق می کند و "درک" هم با کار،فرق می کند.می گوید کارکرد قدم و نمی گوید که حفظ قدم.
خنده به جز چیز مثبت،آیا چیز منفی را هم دارد؟ ما قدمها را کار می کنیم که مثل آن خنده،بعداً درک کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد